فرقی ندارد که در کدام بازار معامله میکنید. فارکس باشد یا سهام، کامودیتی باشد یا رمزارز. هر لحظه که بازار شروع به کار میکند، فرصتی برای معامله ایجاد میشود. با این حال هر فرصت معاملاتی، شانس موفقیت متفاوتی دارد. در این مقاله میخواهیم با پنج قدم ساده، مشخص کنیم که در این دنیای سیگنالها، کدام فرصت برای کسب سود شانس بیشتری دارد و آگاهانه وارد معاملات شویم.
مرحله اول: ستاپ معامله
ستاپ، وضعیت ابتدایی بازار است، که شما را به فکر معامله میاندازد. به طور مثال اگر شما معاملهگر پیرو روندی باشید، وجود روند همان ستاپ معاملاتی است. برنامه معاملاتی شما بایستی مشخص کند که روند قابل معاملهای در بازار دیده میشود یا خیر؟ همین تست باعث میشود تا تنها زمانی معامله کنید که ستاپ معاملاتی وجود داشته باشد. به طور مثال اگر روندی نبود، به معامله هم فکر نخواهید کرد. ستاپ معاملاتی همان بهانهای است برای معامله کردن. اگر بهانهای نیست، نباید حتی به معامله فکر کنید!

مرحله دوم: سیگنال یا تریگر معامله
حتی اگر ستاپ معاملاتی هم وجود داشته باشد، باز هم بایستی رویداد خاص و مشخصی اتفاق بیفتد. رویدادی که زمان ورود به معامله را مشخص میکند. فرض کنید ستاپ معامله همان وجود روند در بازار باشد. در روند صعودی، قیمت به مرور افزایش مییابد. پس ورود به معامله خرید منطقی است. اما در روند صعودی جاهایی وجود دارند که فرصت بهتری برای خرید فراهم میکنند.
برخی از معامله گران پیرو روندی ترجیح میدهند که با خروج بازار از یک فاز خنثی وارد معامله خرید شوند. در این صورت سیگنال معامله میتواند شکست سقف فاز خنثی باشد. شاید برخی درگیر منتظر پولبک بازار به خط روندی یا میانگین متحرک بمانند و سپس با تشکیل سیگنالهای خاص مثل سیگنال پین بار وارد بازار شوند. پس بعد از تشکیل ستاپ معاملاتی، بایستی به دنبال سیگنال یا تریگر بگردید، تا بهترین محل برای ورود به معامله مشخص شود.
مرحله سوم: دستور حد ضرر را تعریف کنید!
وجود ستاپ و سیگنال معاملاتی برای موفقیت معامله کافی نیست. هر معاملهای ریسک دارد و باید این ریسک را مدیریت کرد. راههای مختلفی برای تعیین مکان حد ضرر وجود دارد. در هر صورت اگر به فکر معامله هستید و سیگنال هم صادر شده، بایستی هر چه سریعتر ریسک معامله یا همان حد ضرر را مشخص و تعریف کنید.
مرحله چهارم: حد سود را تعریف کنید!
در این مرحله شما به معامله فکر میکنید، چون ستاپ آن تشکیل شده است. سیگنال هم در بازار ظاهر شده و به همین دلیل نقطه ورود به معامله مشخص است. ریسک معامله را هم به کمک حد ضرر مشخص کردهاید. حال باید به بازدهی یا حد سود معامله فکر کنید.
پرافیت تارگت یا حد سود به طور تصادفی انتخاب نمیشود! یا بایستی از تحلیل تکنیکال برای این کار استفاده کنید و یا بایستی از حد ضرر تریلینگ یا متحرک استفاده کنید. وقتی از حد ضرر متحرک استفاده میکنید، به این معنی است که به معامله اجازه میدهید تا جایی که امکان دارد حرکت کند. پا به پای قیمت، حد ضرر هم حرکت خواهد کرد و در نقطهای از زمان، حد ضرر وارد محدوده بازدهی خواهد شد. در این صورت زمانی که حد ضرر فعال شد، معامله با سود بسته خواهد شد.
مرحله پنجم: نسبت ریسک به ریوارد
حتی اگر همه شرایط برای ورود به معامله فراهم باشد، بایستی باز هم به آمار توجه کنید! شما تنها با یک معامله کارتان در بازار تمام نمیشود! باید به معاملات متوالی و پی در پی در بازار ادامه دهید. شاید در روز یک معامله و یا شاید هر ماه یک معامله بزنید. در هر صورت باز هم بعد از این معامله، معامله دیگری در راه خواهد بود. پس اگر قرار بود در معاملهای سود کنید، باید سود شما به گونهای باشد که زیانهای قبلی یا آتی را هم پوشش دهد! تا برآیند معاملات مثبت بماند. یعنی نسبت ریسک به یوارد معامله منطقی باشد!
توصیه میشود که تنها به معاملاتی فکر کنید که حد سود آن حداقل دو برابر حد ضرر باشد. یعنی ریوارد یا بازدهی معاملاتی دو برابر ریسک یا حد ضرر باشد. اگر حد سود کوچکتر از دو برابر حد ضرر بود، از ورود به معامله خودداری کنید!