نگاهی دقیق به تغییر ریسک و بازدهی در معاملات فارکس!
رابطه ریسک با بازدهی در بازار فارکس
اکثر معاملهگران و سرمایهگذاران خرد بازار فارکس تصور غلطی از موفقیت در بازار فارکس دارند. آنها فکر میکنند که هر چه تحلیل کامل و جامعی از بازار داشته باشند، ریسک معاملات پایین خواهد آمد و با بازدهی خوبی از بازار خارج خواهند شد.
تأثیر تحلیل بر عملکرد معاملات را نمیتوان نادیده گرفت و یا بیاهمیت خواند، اما مدیریت ریسک در بازار فارکس یک امر حیاتی است. بر خلاف تصور عمومی که ریسک با بازدهی رابطه مستقیمی دارد، در بازار فارکس ریسک میتواند محدود باشد و به مرور زمان از بین برود. اگر معاملهای ریسک نداشته باشد، بدون شک یا با سود خوبی بسته خواهد شد و یا در بدترین حالت زیانی نخواهد داشت.
بدون تحلیل هم می توان سود کرد!
در مقاله آموزشی استراتژی گرید ملاحظه کردید که بدون پیشبینی بازار میتوان وارد معامله شد و با پذیرفتن ریسک کلی استراتژی، بازدهی خوبی داشت. این استراتژی شاید برای همه مناسب نباشد، اما برای معاملهگران تازهکار نکته مهمی را آموزش میدهد: مدیریت ریسک میتواند منجر به بازدهی شود، حتی اگر تحلیلی در کار نباشد.
ریسک در بازارهای مالی انواع مختلفی دارد، اما تعریف کلی آن به این شکل است که اگر کارها خوب پیش نروند، سرمایهگذاری انجام شده با چقدر زیان به پایان خواهد رسید؟ زیان محاسبه شده حداکثر زیان ممکن است. پس ریسک سرمایهگذاری حداکثر زیان احتمالی است.
منحنی ریسک و بازدهی
معمولاً گفته میشود که برای کسب بازدهی باید ریسک کرد. به همین دلیل منحنی هم برای ریسک و بازدهی طراحی شده که نشان میدهد معمولاً با افزایش ریسک سرمایهگذاری، بازدهی نیز افزایش مییابد. این یک طرح کلی و ایده انتزاعی از رابطه ریسک با بازدهی است و شاید در واقعیت رابطه ریسک با بازدهی متفاوت باشد. در بازار فارکس هم وضعیت بهگونهای دیگر است. برای سرمایهگذاری باید ریسک کرد، اما ریسک سرمایهگذاری در بازار فارکس با بازدهی آن رابطه مستقیمی ندارد. ریسک سرمایهگذاری یا معاملهگری در بازار فارکس یک عدد ثابت است. منحنی زیر را در نظر بگیرید:
طبق این نمودار با افزایش ریسک، بازدهی سرمایهگذاری هم افزایش مییابد. اما واقعیت امر این است که این رابطه تا ابد ادامه نمییابد. بعد از مدتی نمودار ریسک-بازدهی از حالت خطی خارج شده و به منحنی تبدیل میشود. منحنی که در آن بازدهی ثابت میماند، اما ریسک افزایش مییابد.
بهترین بروکرهای فارکس را می شناسید؟
با ایران بورس آنلاین در بهترین بروکر فارکس حساب باز کنید
نمودارهای بالایی در بازار فارکس کارایی ندارند. معاملهگری و سرمایهگذاری در بازار فارکس یک فعالیت پویاست و شرایط هر لحظه تغییر میکند. این یعنی ریسک و بازدهی معاملات متغیر است.
فعالین بازار فارکس برای اینکه بتوانند ریسک سرمایهگذاری را مدیریت کنند، از روشهای مختلفی استفاده میکنند. شاید برخی از فعالین بازار فارکس از پرایس اکشن برای تحلیل بازار استفاده کند و عدهای دیگر از سایر روشهای تحلیلی. شاید عدهای طرفدار تحلیل بنیادی باشند و عدهای دیگر طرفدار نوع خاصی از تحلیل تکنیکال.
روتین تحلیل و معامله در بازار فارکس
معاملهگران تازهکار معمولاً نمیدانند که هدف از تحلیل صرفاً کسب سود نیست. تحلیل و بعد از آن سیگنال یابی یک فرآیند تکراری است که معاملهگران به کمک آن میتوانند ریسک معاملات خود را کنترل کنند و با حداقل ریسک معامله کنند.
کار روزمره معاملهگران خیلی ساده است. معاملهگر ابتدا بازار را تحلیل میکند، سپس سیگنال یابی میکند و بعد از آن طبق استراتژی خود وارد معامله میشود. بعد از ورود به معامله، فرآیند مدیریت معامله آغاز میشود. این کار ادامه مییابد تا معاملهای که باز شده در نهایت به حد سود برخورد کند و یا به حد ضرر. این فرآیند برای تمامی معاملات تکرار میشود.
همانطور که مشاهده میکنید تحلیل و سیگنال یابی تنها دو مرحله از سه مرحله معاملهگری است. در مرحله تحلیل شما بهترین محل احتمالی برای ورود به معامله را انتخاب میکنید. جهت معامله هم در این بخش مشخص میشود. در این مرحله ریسک قرار گرفتن در سمت غلط بازار کاهش مییابد. در مرحله سیگنال یابی ریسک معامله تعیین میشود. سیگنالی که صادر میشود، بهترین محل برای قرار گرفتن حد ضرر را مشخص میکند. زمانی که معاملهگری از حد ضرر استفاده نمیکند، یعنی سیگنال یابی او کار بیهودهای بوده است. با سیگنال یابی و تعیین حد ضرر، ریسک معامله هم تعیین شده است. در اینجا معاملهگر باید طبق استراتژی خود حجم معامله را مدیریت کند.
اما در مرحله سوم فعالیت اصلی معاملهگر شروع میشود. مدیریت معامله خیلی سختتر از تحلیل و ورود به بازار است. میتوان گفت که اکثر تازه واردین بازار فارکس توجهی به مرحله سوم ندارند. برخی از این افراد حتی ذهنیت غلطی نسبت به معاملات خود دارند. از نظر آنها وقتی وارد معامله شدند، باید معامله در حد سود بسته شود، در غیر این صورت غرورشان شکسته خواهد شد! اکثر دورههای روانشناسی بازار هم به همین دلیل طراحی شدهاند که زخم روحی معاملهگران مغرور را التیام بخشند.
در مرحله سوم معاملهگری، باید بازار را به تناوب تحلیل کرد و سیگنالهای صادر شده در بازار را رصد کرد. هدف از این کار مدیریت ریسک معامله است. شما نمیتوانید ریسک معامله یا همان حد ضرر را در مرحله سوم افزایش دهید، ولی میتوانید حد ضرر را بهگونهای تغییر دهید که ریسک معامله کاهش یابد و این کار با انتقال حد ضرر به محل سربهسر ورود به معامله صورت میگیرد.
منحنی ریسک و بازدهی در بود و نبود حد ضرر!
فرض کنید جفت ارزی را در بازار فارکس تحلیل کردهاید و بهترین محدوده برای ورود به معامله خرید هم مشخص شده است. اما هنوز سیگنالی در بازار صادر نشده، پس یعنی شاید شما از این محدوده بتوانید وارد معامله خرید شوید، ولی حد ضرر معامله خرید (ریسک) هنوز به طور دقیق مشخص نیست. بعد از رسیدن بازار به محدوده مورد نظر سیگنال خرید صادر میشود. سیگنال شاید پین بار صعودی باشد. حد ضرر را در زیر پین بار صعودی قرار میدهید. الان حد ضرر و میزان ریسک معامله مشخص شده و وارد معامله خرید شدهاید. نمودار ریسک به بازدهی معامله شما بهصورت زیر خواهد بود:
در بازار فارکس چون در مرحله سیگنال یابی ریسک معامله به طور دقیق مشخص میشود، نمودار ریسک به بازدهی به یک خط عمودی تبدیل میشود. یعنی اگر در مرحله سوم معاملهگری حد ضرر را تغییر ندهید، ریسک معامله ثابت باقی خواهد ماند و این بازدهی است که افزایش یا کاهش خواهد یافت. افزایش بازدهی به نفع معاملهگر خواهد بود. اما اگر بازدهی کاهش یابد و بازار به حد ضرر برسد، شما با ریسک و زیان مشخصی از بازار خارج خواهید شد. همین مشخص بودن میزان ریسک به شما کمک می کند تا ریسک معامله را مدیریت کنید.
منحنی بازدهی وقتی حد ضرر به محدوده سود دهی منتقل می شود!
حال فرض کنید که معامله فرضی بالایی را باز نگه داشتهاید و در مرحله مدیریت معامله قرار دارید. بازار در جهت مطلوب شما در حال حرکت است و تحلیلهای به روز رسانی شده هم نشان میدهد که روند بازار صعودی است و میتوان معامله خرید را باز نگه داشت.
بازار به اندازه کافی از محل ورود به معامله شما فاصله گرفته است. یعنی میتوانید حد ضرر را به سطوح مثبت انتقال دهید. این یعنی حتی اگر حد ضرر هم فعال شود، معامله با سود بسته خواهد شد. یعنی ریسک معامله از بین رفته و تنها چیزی که باقی مانده سود است. در این وضعیت نمودار ریسک بازدهی یک خط عمودی منطبق با محور بازدهی خواهد بود.
وظیفه شما به عنوان یک معاملهگر یا سرمایهگذار در بازار فارکس این است که معاملات خود را به مرحلهای برسانید که ریسکی در کار نباشد.
پس از این به بعد وقتی معامله میکنید، ابتدا بازار را تحلیل کنید و سپس با سیگنال یابی و تعیین حد ضرر وارد معامله شوید. در ادامه معامله را بدون هیچ گونه تعصبی مدیریت کنید تا معامله به وضعیت برسد که رابطه بین ریسک و بازدهی بهصورت شکل بالایی باشد. یعنی حتی با فعال شدن دستور حد ضرر هم با سود از بازار خارج شوید. به همین دلیل است که معاملهگری در بازار فارکس بهترین فرصت سرمایهگذاری است، به شرطی که ریسک معامله به درستی مدیریت شود.
بازدهی نامحدود معاملات را چگونه مدیریت کنیم؟
با معامله ای که باز است و سود خوبی نصیب شما کرده چه می کنید؟ همه معامله گران برای روز های سخت و ریسکی آماده شده اند و حتی می دانند که پیش از ورود به معامله چگونه باید ریسک را مدیریت کنند و حتی برای بعد از ورود به معامله هم برنامه دارند تا بتوانند ریسک معامله را مدیریت کنند. اما آیا برای مدیریت بازدهی هم چنین آمادگی وجود دارد؟ خیلی از معامله گران تازه کار و حتی حرفه ای بازار تنها به دستور حد سود بسنده می کنند. آن ها معتقدند که سقف سود معامله همان حد سود تعیین شده در ابتدای معامله است! آیا این دیدگاه درست است؟
برای اینکه منظور ما از نوشتن این مقاله را بهتر درک کنید، به این سوال پاسخ دهید: آیا بازدهی معامله یک عدد خاص، ثابت و از پیش تعیین شده است؟
اگر پاسخ شما مثبت است، به احتمال زیاد شما هم جزو افرادی هستید که با سود و بازدهی معامله دقیقا مثل حد ضرر رفتار می کنید! حد ضرر معامله یعنی ریسک یا همان زیان احتمالی. شما باید پیش از ورود به معامله میزان ضرر و زیان احتمالی را محاسبه کنید. باید آستانه تحمل ریسک را مشخص کنید. اما در رابطه با حد سود یا بازدهی احتمالی معامله، نمی توانید چنین محدودیت هایی را اعمال کنید! تا به حال شده که وارد معامله ای شوید و بازار بیشتر از حد سود شما حرکت کرده باشد؟ اگر سود معامله بیشتر از حد سود شما باشد، آیا شما ضرر می کنید؟ خیر! بلکه بیشتر هم سود می کنید. پس چرا باید برای بازدهی معامله سقف تعیین کرد؟
مسلما دوره هایی هم بوده که بازار پیش از رسیدن به حد سود شما یا حتی اندکی بعد از برخورد به آن تغییر مسیر داده و معامله هم در ضرر بسته شده است. اما در این مقاله ما می خواهیم تنها یک سناریو را در نظر بگیریم. اگر معامله ای که وارد آن شده اید، بازدهی نامحدودی داشته باشد، چگونه آن را مدیریت خواهید کرد؟ این یک مسئله یا سوال فرضی است. مسلما سود معاملات بی نهایت نیست. اما در اکثر مواقع می تواند فراتر از انتظار شما باشد. حد سودی که در ابتدای معامله تعیین می شود، بر اساس تحلیل های اولیه شماست. اگر بعد از ورود به معامله شرایط به نفع شما تغییر کند، آیا باز هم باید به حد سود اولیه خود پایبند باشید؟
حد سود را حذف کنید و حد ضرر را تغییر دهید!
یک استراتژی ساده برای مدیریت بازدهی معامله، استفاده از حد ضرر متحرک است. فرض کنید وارد معامله خرید می شوید و بعد از ورود به معامله، بازار شروع به حرکات صعودی خوبی می کند که به نفع شماست. در این وضعیت تنها کافی است حد ضرر معامله را به مرور زمان بالا بیاورید. فرض کنید یک حد سود برای معامله تعیین می کنید، اما در متاتریدر دستور حد سود را قرار نمی دهید. این حد سود فرضی هدف اول معامله شماست. وقتی بازار به این هدف اول رسید، شما حد ضرر را به گونه ای تغییر می دهید که ریسک معامله از بین برود. در ادامه بازار تا هدف بعدی شما هم حرکت می کند، دوباره وقت آن رسیده که حد ضرر را انتقال دهید. در این صورت حد ضرر شما دیگر ضرر و زیانی ندارد و اگر بازار به حد ضرر برسد، سود هم خواهید کرد.
این کار را تا وقتی که حد ضرر فعال نشده ادامه می دهید. شاید از ده معامله ای که انجام می دهید، ۹ معامله با سود های کم یا حتی با زیان بسته شوند. اما در این استراتژی تنها کافی است که یک معامله فراتر از حد سود شما حرکت کند. بازدهی همین یک معامله شما را از کل معاملات صورت گرفته راضی خواهد کرد! این استراتژی مدیریت بازدهی شاید در بازار خنثی باعث کسب سود های کوچک شود. اما اگر شما به طور شانسی یا از روی تحلیل تونسته باشید نقطه ابتدایی روند جدید را شکار کنید، با یک بازدهی خیلی خوب معامله را خواهید بست. نکته مهمی که باید به آن توجه داشته باشید، این است که اگر کیفیت سیگنال هایی که پیدا می کنید خوب باشند، بازدهی معاملات هم خیلی بیشتر از انتظارات شما خواهد بود. شما سیگنال های خوب را مدیریت خواهید کرد تا سود بیشتری بدهند. اما در روش های سنتی معامله گری، با تعیین حد سود ثابت، ارزش و کیفیت همه سیگنال یکسان فرض می شود (در حالی که چنین فرضی اصلا درست نیست).
مثال کاربردی از یک نمونه استراتژی مدیریت بازدهی
به نمودار اونس طلای جهانی نگاه کنید. این نمودار چهارساعته اونس طلا یا همان XAUUSD است. فرض کنید از مستطیل آبی رنگی که در بین ۱۸۱۵ و ۱۷۹۵ دلار رسم شده وارد معامله خرید شده اید. سه میانگین متحرک و نمایی با دوره های ۲۰، ۵۰ و ۲۰۰ را هم به نمودار اضافه کرده اید.
معامله خرید از محدوده ۱۸۰۰ دلار باز است و شما حد سود فرضی و ابتدایی خود را ۱۸۵۰ دلار در نظر گرفته اید. بازار حرکت می کند و به بالای ۱۸۵۰ دلار عبور می کند و در ادامه در قالب حمایت به ۱۸۵۰ دلار برخورد می کند تا ۱۹۰۰ دلار هم بالا می آید.
اگر حد سود را در ۱۸۵۰ دلار قرار داده بودید، معامله شما با سود تقریبی ۵۰ دلار به ازای هر اونس بسته می شد. اگر ۱۰ اونس طلا خریداری کرده بودید، تقریبا ۵۰۰ دلار سود می کردید. اگر حد سود را ۱۹۰۰ دلار در نظر می گرفتید، سود شما به ازای هر معامله تقریبا ۱۰۰ دلار می شد. یعنی برای ۱۰ اونس طلای خریداری شده، تقریبا ۱۰۰۰ دلار سود می کردید.
با این حال بازار حداقل تا ۱۹۵۰ دلار بدون توقف رشد کرده است. یعنی اگر حد سود معامله را ۱۹۵۰ دلار در نظر می گرفتید، به ازای هر اونس طلا ۱۵۰ دلار سود می کردید. یعنی برای ۱۰ اونس طلا، تقریبا ۱۵۰۰ دلار سود می کردید.
مشکل اصلی در چنین معاملاتی دید اشتباه معامله گر به بازار است. معمولا معامله گران به خصوص نوسان گیران بازار هیچ گاه برای حرکات صعودی یا نزولی بزرگ آمادگی ندارند. آن ها با رسیدن بازار به حد سود سریعا معامله را ترک می کنند و به دنبال فرصت معاملاتی دیگری می روند. معامله گر با محدود کردن حد سود، فرصت عالی که شکار کرده بود را نابود می کند. هر چند معامله گر با سود از بازار خارج می شود، اما معامله انجام شده درست نیست! چون سود معامله بر اساس شرایط جدید بازار مدیریت نشده است.
در چنین معاملاتی شما می توانید از میانگین متحرک نمایی استفاده کنید. تنها کافی است یکی از میانگین های متحرک را حد ضرر متحرک خود انتخاب کنید. یعنی اگر بازار به میانگین متحرک مورد نظر شما رسید، می توانید معامله را ببندید.
معامله گری که تمایلی به باز نگه داشتن طولانی مدت معامله ندارد، می تواند از میانگین متحرک نمایی ۲۰ یا EMA 20 استفاده کند. یعنی تا وقتی که بازار در زیر این میانگین بسته نشده، معامله باز خواهد بود. اگر استرس زیادی دارید و نگران از دست دادن سود خود هستید، می توانید با برخورد بازار به میانگین متحرک ۲۰ هم معامله را ببندید.
در نمودار چهارساعته اونس طلای جهانی اگر با برخورد بازار به میانگین متحرک معامله خرید را می بستید، از ۱۹۲۲ دلار از بازار خارج می شدید. این یعنی سود ۱۲۲ دلاری به ازای هر اونس طلا. اگر منتظر شکست قطعی میانگین متحرک ۲۰ می ماندید، احتمالا از اطراف ۲۰۳۰ دلار می توانستید معامله خرید را ببندید. این یعنی به ازای هر اونس طلا تقریبا ۲۳۰ دلار سود می کردید. این سود یا بازدهی را با بازدهی ۵۰ دلاری مقایسه کنید! اگر حد سود را ۱۸۵۰ دلار انتخاب می کردید تنها ۵۰ دلار به ازای هر اونس سود می کردید!
برخی از معامله گران با توجه به حجم معاملات خود توانایی باز نگه داشتن معامله برای مدت طولانی را دارند. این گروه از معامله گران می توانند از میانگین متحرک و نمایی ۵۰ استفاده کنند. یعنی اگر از محدوده ۱۸۰۰ دلاری وارد معامله خرید شده اید و بازار به بالای ۱۸۱۵ دلار حرکت کرده، تنها کافی است حد ضرر را همان میانگین متحرک نمایی ۵۰ در نظر بگیرید. در این صورت معامله شما در محدوده ۲۰۱۲ دلاری بسته می شد. یعنی به ازای هر اونس طلا ۲۱۲ دلار سود می کردید.
این مثال به خوبی نشان می دهد که مدیریت بازدهی یک معامله چقدر می تواند در بازدهی کل معاملات تاثیر بگذارد. شما همیشه با چنین فرصت های معاملاتی مواجه نخواهید شد. اما اگر مهارت مدیریت معامله را یاد بگیرید، چنین فرصت هایی را هیچ گاه از دست نخواهید داد. حتی در این حرکت صعودی بازار طلا هم چندین بار فرصت معاملاتی خرید وجود داشت. با این استراتژی مدیریت بازدهی خیلی راحت می توانستید وارد معامله خرید جدید شوید و در سطح مناسب و منطقی از معامله خارج شوید.