تفاوت معامله گری با سرمایه گذاری

دوشنبه ۵ شهریور ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۶

معمولاً در اکثر منابع آموزشی و حتی تحلیلی تمایزی بین سرمایه‌گذار و معامله‌گر قائل نمی‌شوند. اما آیا واقعاً این دو یک معنی دارند و هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند؟


تفاوت معامله گر و سرمایه گذار

بایستی گفت که اگر مسئله زمان را نادیده بگیریم، هر دو رویکرد سرمایه‌گذاری و معامله‌گری یک معنی خواهند داشت. اما در دنیای واقعی سرمایه‌گذاری و معامله‌گری دو روش کاملاً متفاوت برای منتفع شدن از بازارهای مالی هستند. گاهی اوقات افراد تازه‌وارد نمی‌توانند این دو مفهوم را از یکدیگر تشخیص دهند و حتی در معاملات و یا سرمایه‌گذاری های خود هم دچار مشکل می‌شوند.

بارها دیده شده که فرد تازه‌وارد برای کسب سود از نوسانات بازار در بازه زمانی کوتاه وارد معامله شده، ولی با ورود معامله به محدوده زیان دهی، از بستن معامله خودداری کرده و در پاسخ گفته است که “این یک معامله بلندمدت است، نه کوتاه‌مدت و بهتر است که کمی صبر کند تا بازار برگردد.”


هر شخصی با ورود به بازارهای مالی بایستی ابتدا رویکرد خود را مشخص کند. اگر فرد تازه‌وارد نداند که باید به روش سرمایه‌گذار فعالیت کند یا به روش یک معامله‌گر، با تناقض‌ها و اشتباهات مهلکی در حرفه خود مواجه خواهد شد. به‌طور مثال شاید وضعیت بنیادی یک دارایی مالی برای سرمایه‌گذاری یک‌ساله خوب باشد، اما آیا می‌توان از وضعیت بنیادی خوب برای ورود به معامله چنددقیقه‌ای استفاده کرد؟

مقایسه معامله گری و سرمایه گذاری
مقایسه معامله گری و سرمایه گذاری

سرمایه‌گذاری

هدف از سرمایه‌گذاری به دست آوردن تدریجی ثروت در یک بازه زمانی بلندمدت است و معمولاً سرمایه‌گذاران با خرید و نگهداری دارایی‌های مالی ثروت خود را افزایش می‌دهند. معمولاً ثروت سرمایه‌گذاران شامل سبدی از سهام، اوراق قرضه، ارزهای خارجی، طلا و … می‌شود. سرمایه‌گذاران با سرمایه‌گذاری مجدد سودهای حاصله از نرخ بهره مرکب برای افزایش سریع ثروت خود استفاده می‌کنند. گاهی اوقات اتفاق می‌افتد که سرمایه‌گذار، سهام یا یک دارایی مالی را به مدت چند سال و شاید حتی چند دهه نگهداری کند.

تحلیل بنیادی


بازارها همیشه در نوسان هستند و به همین خاطر سرمایه‌گذاران از ورود به بازارهای نزولی خودداری می‌کنند و زمانی که قیمت دارایی آن‌ها کاهش می‌یابد، به امید این‌که قیمت‌ها دوباره افزایش خواهند یافت و ضررها جبران خواهند شد در بازار می‌مانند. معمولاً توجه اصلی سرمایه‌گذاران به مسائل بنیادی است و بهترین روش برای فعالیت به‌عنوان سرمایه‌گذار هم استفاده از تحلیل‌های بنیادی است.

معامله‌گری

در مقابل، معامله‌گری شامل خریدوفروش‌های مکرر در بازارهای مالی می‌شود و هدف اصلی معامله‌گر کسب سود بیشتر نسبت به روش‌های سرمایه‌گذاری (خرید و نگه‌داری) است. درحالی‌که شاید سرمایه‌گذاران به بازدهی‌هایی مثل ۱۰ یا ۲۰ درصد سالانه راضی باشند، معامله‌گران سعی می‌کنند تا به سودهای ۱۰ درصدی ماهانه دست یابند.

استراتژی اصلی در معامله‌گری، خرید در قیمت‌های پایین و فروش در قیمت‌های بالاست. عکس این استراتژی هم کاربرد دارد. یعنی معامله‌گر در قیمت‌های بالا اقدام به فروش می‌کند و در قیمت‌های پایین‌تر اقدام به بازخرید دارایی می‌کند.

تحلیل تکنیکال


در معامله‌گری از دستور حد ضرر برای محدود کردن ضرر معامله استفاده می‌شود. بهترین روش برای فعالیت به‌عنوان معامله‌گر، استفاده از تحلیل‌های تکنیکال است. علاوه بر این، معامله‌گری سبک‌های مختلفی دارد.

چهار گروه معامله گران

به‌طور مثال عده‌ای از معامله‌گران بلندمدت کار می‌کنند و شاید معامله خود را ماه‌ها و شاید سال‌ها باز نگه دارند. دسته دوم معامله‌گران موج‌سوار هستند و معمولاً معامله را از چند روز تا چند هفته باز نگه می‌دارند. دسته سوم معامله‌گران روزانه هستند و معمولاً معاملات خود را در کمتر از ۲۴ ساعت می‌بندند. دسته چهارم هم اسکالپر ها هستند که معامله را از چند ثانیه تا چند دقیقه باز نگه می‌دارند. تمامی معامله‌گران تکنیکال در یکی از این چهار دسته قرار می‌گیرند.


اغلب معامله‌گران بر اساس عواملی مثل میزان سرمایه، ساعات زمانی که می‌توانند معامله کنند، سطح تجربه و میزان ریسک قابل تحمل یکی از چهار روش بالایی را برای معامله‌گری انتخاب می‌کنند.


بایستی توجه داشت که هم معامله‌گران و هم سرمایه‌گذاران به دنبال کسب سود از بازار هستند. اما سرمایه‌گذاران به دنبال کسب سودهای بزرگ در دوره زمانی بلندمدت هستند و هدف اصلی آن‌ها خرید و نگهداری دارایی است. اما معامله‌گران می‌خواهند از افزایش و کاهش قیمت‌ها سود ببرند و در کمترین زمان ممکن با سود از بازار خارج شوند و به سودهای کم ولی مکرر فکر می‌کنند.


آشنایی با استایل سرمایه گذاری

تقریباً همه سرمایه‌گذاران یک سبک یا فلسفه سرمایه‌گذاری را برای خود انتخاب کرده‌اند. این استایل سرمایه‌گذاری درست مثل استایل لباس پوشیدن است و کاملاً مشخص می‌کند که چه لباسی را با چه رنگی بخرید و بپوشید. استایل سرمایه‌گذاری هم نشان می‌دهد که شما چگونه سبد دارایی خود را می‌چینید. در این مقاله می‌خواهیم با عناصر اولیه استایل سرمایه‌گذاری و دو سبک مشهور آشنا شویم.
در ابتدای کار بهتر است که به این نکته توجه داشته باشید که هر سرمایه‌گذاری باید استایل خاص خود را داشته باشد. در این میان تقریباً تعداد نامحدودی از استایل های مختلف سرمایه‌گذاری وجود دارد. اما به طور کلی دو نوع استایل مشهور و رایج وجود دارد: سرمایه‌گذاری مبتنی بر رشد و سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش. در انتخاب استایل سرمایه‌گذاری، آستانه تحمل ریسک نقش مهمی ایفا می‌کند. استایل سرمایه‌گذاری می‌تواند تحت تأثیر رفتار و خواسته‌های شخصی سرمایه‌گذار تغییر کند.

توسعه استایل سرمایه‌گذاری

معمولاً ساختن یک استایل سرمایه‌گذاری با ارزیابی آستانه تحمل ریسک سرمایه‌گذار آغاز می‌شود. به طور کلی جوان‌ها ریسک‌پذیر و افراد پا به سن گذاشته هم ریسک گریز هستند. با این حال همه انواع سبک‌های سرمایه‌گذاری درجه‌ای از ریسک‌پذیری و ریسک گریزی را در خود دارند. گاهی اوقات می‌توان خیلی ساده با تخصیص نسبت‌های خاص این درجه از ریسک‌پذیری و ریسک گریزی را نشان داد، به طور مثال نسبت ۶۰ به ۴۰ یا ۲۰ به ۸۰٫ این نسبت به این معنی است که سرمایه‌گذار ۲۰ درصد در دارایی‌های ریسکی سرمایه‌گذاری می‌کند و ۸۰ درصد در دارایی کم ریسک. با این حال بسیاری از سرمایه‌گذاران خود ساخته ترجیح می‌دهند که این نسبت را خودشان تعیین کنند. این نسبت معمولاً انعطاف‌پذیری کافی دارد و سرمایه‌گذار در طول دوره سرمایه‌گذاری شاید در آن تغییری ایجاد کند.
با مشخص کردن آستانه سطح تحمل ریسک، سرمایه‌گذار می‌تواند به جزئیات بیشتری در رابطه با استایل سرمایه‌گذاری توجه کند. فراموش نکنید که استایل نشانگر گروه خاصی است که ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارند.
استایل سرمایه‌گذاری مبتنی بر ریسک معمولاً به سرمایه‌گذاران این امکان را می‌دهد تا بر اساس آستانه تحمل ریسک خود، دارایی‌ها و فرصت‌های سرمایه‌گذاری متنوعی را انتخاب کنند و به سبد دارایی خود اضافه کنند. مطالعات نشان می‌دهند که نحوه تخصیص سرمایه به دارایی‌ها نقش پر رنگ‌تری در عملکرد سبد دارایی داشته‌اند تا انتخاب‌های فردی. یعنی سرمایه‌گذاری که آستانه تحمل خود را مشخص کرده و می‌داند که چه نسبتی از دارایی خود را باید بین دارایی‌های ریسکی و بدون ریسک تقسیم کند، عملکرد بهتری داشته است.

انواع استایل های سرمایه‌گذاری

سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش یا Value

سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش، یک سبک سرمایه‌گذاری است که معمولاً توسط سرمایه‌گذاران محافظه‌کار انتخاب و به کار گرفته می‌شود. این گروه از سرمایه‌گذاران می‌خواهند با حداقل ریسک بیشترین بازدهی را از بازار به دست آورند. این گروه از سرمایه‌گذاران سعی می‌کنند سهامی را برای سرمایه‌گذاری انتخاب کنند که نسبت‌های بنیادی و مالی پایین، اما بازدهی تقسیمی بالایی دارند. بنیامین گراهام پدر سرمایه‌گذاری مبتنی بر ارزش است. او توصیه کرده که سرمایه‌گذاران این استایل باید به سهامی بچسبند که نسبت قیمت به سود (P/E) کمتر از ۲۰ دارد. سرمایه‌گذاران مبتنی بر ارزش گاهی اوقات با سرمایه‌گذاران مبتنی بر درآمد اشتراکاتی دارند. سرمایه‌گذاران مبتنی بر درآمد به دنبال سطح بالایی از درآمد از کلاس‌های مختلف دارایی هستند. در واقع آن‌ها می‌خواهند در کسب‌وکارهایی سرمایه‌گذاری کنند که وضعیت باثبات و درآمد پایداری دارند. یعنی سهام شرکت به طور مرتب سود خوبی را بین سهامداران تقسیم می‌کند.
سهام یا دارایی‌هایی که ارزشمند هستند (Value Stocks) معمولاً در دوره‌های نوسانی شدید بازار عملکرد خوبی دارند. چون‌که سهام با ارزش بر اساس ویژگی‌های منطقی ارزش‌گذاری شده‌اند و وضعیت باثباتی در مقایسه با سایر نوع دارایی‌ها دارند. بسیاری از سرمایه‌گذاران خرد زمانی که بازارهای مالی سقوط می‌کنند، ترجیح می‌دهند که در سهام شرکت‌های با ارزش سرمایه‌گذاری کنند تا حداقل از دارایی خود محافظت کرده باشند. در اینجا منظور از سهام شرکت‌های با ارزش، شرکت‌هایی است که از دید سرمایه‌گذاران مبتنی بر ارزش برای سرمایه‌گذاری مناسب هستند.

سرمایه‌گذاری مبتنی بر رشد (Growth)

سرمایه‌گذاری مبتنی بر رشد یک نوع دیگر استایل سرمایه‌گذاری است که معمولاً رفتار تهاجمی دارند و برای آن‌ها افق سرمایه‌گذاری بلندمدت اهمیت بیشتری دارد. افق سرمایه‌گذاری بلندمدت به این گروه از سرمایه‌گذاران اجازه می‌دهد تا از نوسانات و بالا و پایین شدن‌های بازار در امان باشند. سرمایه‌گذاری مبتنی بر رشد بیشتر در دوره‌های رشد سریع اقتصادی عملکرد بهتری دارد. معمولاً وقتی‌که رشد اقتصادی (GDP) قوی است، عملکرد سهام شرکت‌های مبتنی بر رشد هم بهتر خواهد بود.

تأثیر خواسته‌ها و ویژگی‌های شخصی سرمایه‌گذار در انتخاب استایل سرمایه‌گذاری

استایل سرمایه‌گذاری گاها بر اساس خواسته و ویژگی‌های شخصی فرد هم تغییر می‌کند. نحوه انجام معاملات هم تأثیر جدی بر استایل سرمایه‌گذاری دارند. به طور مثال، سرمایه‌گذاری که معاملات زیادی انجام می‌دهند، معمولاً این مزیت را دارند که خیلی سریع روندهای کوتاه‌مدت بازار را شناسایی کنند. در مقابل سرمایه‌گذارانی که خیلی معامله نمی‌کنند، شاید بیشتر تمایل داشته باشند که به جای انجام معاملات جدید، تنها سبد دارایی خود را در دوره‌های خاص بالانس کنند.


چگونه برای دوران بازنشستگی سرمایه‌گذاری کنیم؟

همه ما روزی به دوران بازنشستگی می‌رسیم. دوره‌ای که کار کردن برای ما سخت خواهد شد و نیاز به درآمد ثابت ماهانه ضروری خواهد بود. در این مقاله می‌خواهیم در رابطه با استراتژی کلی حرف بزنیم که به شما کمک می‌کند تا سبد دارایی مناسبی برای دوران بازنشستگی خود طراحی کنید.


اولین قانون در برنامه‌ریزی برای دوران بازنشستگی!


اولین قانون در برنامه‌ریزی برای بازنشستگی این است که نباید پول کم بیاورید! خیلی ساده به نظر می‌رسد. اما وقتی‌که دو مسئله کاملاً متناقض را در نظر بگیریم، شرایط کمی پیچیده می‌شود. در دوران بازنشستگی باید هم از ارزش دارایی‌ها محافظت کرد و هم یک جریان نقدینگی مطمئن ایجاد شود.


دو جریان متضاد در ترکیب دارایی‌ها!


در برنامه‌ریزی برای دوران بازنشستگی باید هم به رشد دارایی و درآمدها فکر کرد و هم از آن‌ها در برابر تورم محافظت کرد. کمتر کسی را می‌توانید پیدا کنید که حاضر است با پول‌هایی که برای بازنشستگی کنار گذاشته، سرمایه‌گذاری‌های ریسکی انجام دهد. در مقابل دارایی‌هایی هم که ریسک بالایی ندارند، خیلی راحت می‌توانند ارزش سبد دارایی فرد را پایین بیاورند.

مطالب بالا نشان می‌دهد که در برنامه‌ریزی برای دوران بازنشستگی باید سبدی تشکیل داد که ریسک قابل تحملی داشته باشد. سبد بدون ریسک، توجیه اقتصادی نخواهد داشت. سبد ریسکی مثل سهام هم به دلیل نوسانات شدید بازار می‌تواند در دوره‌های نزولی بازار زیان‌های سنگینی را به دارنده سبد تحمیل کند. بهترین استراتژی بازنشستگی ترکیبی از دارایی‌های ریسکی و بدون ریسک خواهد بود.


سبد دارایی متوازن


هدف شما از طراحی استراتژی برای دوران بازنشستگی باید طراحی سبد دارایی باشد که در دوره‌های رکود و سقوط بازارهای مالی، نقدینگی لازم برای خرید دارایی‌های جدید و برداشت پول نقد را فراهم کند. پس باید سبد دارایی را به دو بخش تقسیم کنیم:

  • هر چقدر تنوع در کلاس دارایی‌های بیشتر باشد، نوسانات و ریسک‌های موجود در بازارهای مالی هم کاهش خواهد یافت و به پایین‌ترین سطح خواهد رسید. همچنین می‌توان از این تنوع برای پوشش ریسک تورم و رشد ضعیف اقتصادی هم استفاده کرد. در این صورت پول نقد لازم برای برداشت‌های ماهانه یا سالانه از سبد دارایی هم تأمین خواهد شد.
  • در سبد دارایی باید از اوراق قرضه یا صندوق‌های درآمد ثابت استفاده کرد. این کلاس از دارایی کمک می‌کند تا ارزش سرمایه اولیه حفظ شود. همچنین اوراق قرضه رابطه معکوسی با دارایی‌های ریسکی دارد و می‌تواند در دوره‌های ریسک گریزی بازارهای مالی، علاوه بر حفظ ارزش دارایی شخص، نقدینگی لازم برای برداشت از حساب را هم تأمین کند.


درآمد ثابت در برابر بازدهی کل!


اگر سنتی به برنامه بازنشستگی نگاه کنید، تمرکز شما بیشتر به سبد دارایی پر از سهام شرکت‌هایی خواهد بود که سود خوبی تقسیم می‌کنند و در کنار آن‌هم اوراق قرضه‌ای را خریداری خواهید کرد تا از سود کوپن‌های آن منتفع شوید. در این سرمایه‌گذاری هدف بیشتر کسب درآمد ثابت است. در این رویکرد، به سرمایه اولیه دست برده نمی‌شود و تنها از سود آن استفاده می‌شود.

این دیدگاه سنتی مدتی است که اعتبار خود را از دست داده است. افرادی که معمولاً از این روش استفاده می‌کنند، در نهایت سبد دارایی دارند که بازدهی کمتری نسبت به سایرین دارد و در عین حال ریسک بالایی را هم به آن‌ها تحمل می‌کند.


امروزه شرایط فرق کرده است. در دوره جدید، تمرکز اصلی به انتخاب کلاس‌های دارایی متفاوت با تمرکز به بازدهی کل است، نه سودهای تقسیمی و درآمد ثابت.


رویکرد سرمایه‌گذاری با تمرکز بر بازدهی کل!


در روش سرمایه‌گذاری با تمرکز به بازدهی کل، تعریف درآمد ثابت و کسب سودهای مستمر منسوخ شده است. در این روش تمرکز اصلی به کسب بالاترین بازدهی از میان کلاس‌های دارایی متفاوت است. سود تقسیمی شرکت‌ها، سطح نرخ‌های بهره و عواملی این چنینی برای استراتژیست اهمیتی ندارند.


روش سرمایه‌گذاری با هدف کسب بالاترین بازدهی کل یک رویکرد محبوب در میان فعالین بازارهای مالی است. در این روش باید مشخص کنید که در سال چقدر پول از سبد دارایی بیرون خواهید کشید تا هزینه‌های زندگی خود را تأمین کنید؟ نرخ متوسط و معمول آن سالانه ۴ درصد است. اما این درصد بستگی به شرایط شخص بازنشسته دارد.


بایستی ۴۰ درصد از سبد دارایی را به کلاس دارایی‌ها کوتاه‌مدت اختصاص دهید و ۶۰ درصد دیگر را هم در سبد دارایی‌های جهانی قرار دهید.

سعی کنید در دوره‌های مختلف بازار، با نقد کردن برخی از دارایی‌ها، نقدینگی لازم برای فرد بازنشسته را تأمین کنید.


سرمایه‌گذاری فرمولی چیست؟

استراتژی‌های مختلفی برای فعالیت در بازارهای مالی وجود دارد. عده‌ای فرصت کافی برای تحلیل و ارزیابی زنده بازار را دارند و می‌توانند از نوسانات بازار سود خوبی به دست آورند. اما عده‌ای دیگر فرصت یا امکان انجام چنین کاری را ندارند. معمولاً افرادی که توانایی فعالیت حرفه‌ای در بازارهای مالی را ندارند، بهتر است که از استراتژی‌های سرمایه‌گذاری استفاده کنند که این نقص را جبران کند. در این مقاله می‌خواهیم با سه روش ساده اما قدرتمند سرمایه‌گذاری آشنا شویم. این روش برای افرادی که می‌خواهند برنامه مشخصی برای پس‌اندازهای خود داشته باشند بسیار مفید است.

سرمایه گذاری فرمولی چیست؟


سرمایه‌گذاری فرمولی یک سبک از سرمایه‌گذاری است که در آن از تئوری و فرمول‌های به خصوصی برای سیاست‌های سرمایه‌گذاری استفاده می‌شود. سرمایه‌گذاری فرمولی می‌تواند نحوه تخصیص پول به دارایی‌های مختلف را نشان دهد و مشخص کند که چقدر و کی باید سرمایه‌گذاری کرد؟


سرمایه‌گذاری فرمولی باعث می‌شود تا اکثر تصمیمات اختیاری و دلبخواهی از فرآیند سرمایه‌گذاری حذف شوند. این کار باعث می‌شود تا استرس سرمایه‌گذار کاهش یابد و همچنین به یک استراتژی خودکار دست یابد. در واقع سرمایه‌گذار تنها از قوانین یا فرمول‌های خاص برای سرمایه‌گذاری استفاده می‌کند. با این حال این سبک معایب خود را دارد. به طور مثال اگر بازار نوسانات شدیدی داشته باشد، سرمایه‌گذار نمی‌تواند خود را با تغییرات بازار وفق دهد.

سرمایه‌گذار بایستی اطمینان حاصل کند که سرمایه‌گذاری فرمولی با میزان ریسک‌پذیری، بازه زمانی سرمایه‌گذاری و نقدینگی لازم همخوانی دارد. معمولاً سرمایه‌گذاران فرمولی از روش کم کردن میانگین قیمت خرید، سرمایه‌گذاری مجدد بازدهی و یا سرمایه‌گذاری پلکانی برای رسیدن به اهداف مالی استفاده می‌کنند.

استراتژی‌های سرمایه‌گذاری فرمولی

کم کردن میانگین قیمت خرید

در این استراتژی سرمایه‌گذار در تاریخ‌های مشخص و با فواصل زمانی ثابت اقدام به خرید می‌کند. به طور مثال سرمایه‌گذار اول هر ماه میلادی ۱۰۰۰ دلار در صندوق‌های سرمایه‌گذاری یا سهام یک شرکت خاص سرمایه‌گذاری می‌کند. در پایان سال، این سرمایه ۱۲ هزار دلار سرمایه‌گذاری کرده است. از آنجایی که تاریخ خریدهای سرمایه‌گذار متفاوت است، قیمت خرید هم در نهایت میانگین این ۱۲ خرید خواهد بود.

سرمایه‌گذاری مجدد بازدهی

در این استراتژی، شخص بازدهی به دست آمده از سرمایه‌گذاری را دوباره در بازار سرمایه‌گذاری می‌کند. به طور مثال فرض کنید شخصی ۱۰ هزار دلار از سهام شرکتی را خریداری کرده است. این شرکت هر سال ۵ درصد سود تقسیمی پرداخت می‌کند. بعد از یک سال سرمایه‌گذار ۵۰۰ دلار سود دریافت می‌کند و با همین ۵۰۰ دلار دوباره سهام شرکت مورد نظر یا هر شرکتی که بازدهی ۵ درصدی دارد را خریداری می‌کند. در پایان سال دوم، سرمایه‌گذار سود ۵۲۵ دلاری را دریافت می‌کند و ارزش کل خرید او هم ۱۱۰۲۵ دلار خواهد بود. سرمایه‌گذاری مجدد باعث کسب بازدهی مرکب می‌شود.

سرمایه‌گذاری پلکانی

در این استراتژی سرمایه‌گذار در دارایی‌های ثابت سرمایه‌گذاری می‌کند، مثل اوراق قرضه. سرمایه‌گذار سبدی از اوراق قرضه را تشکیل می‌دهد که سررسیدهای متفاوتی دارد. به مرور زمان اوراق کوتاه‌مدت سررسید می‌شوند و نقدینگی لازم برای خرید مجدد اوراق قرضه فراهم می‌شود. این کار باعث می‌شود تا نوسانات اوراق قرضه بلندمدت هم پوشش داده شود.


آستانه تحمل ریسک و ظرفیت ریسک چه تأثیری بر رفتار سرمایه‌گذاران دارند؟

آستانه تحمل ریسک و ظرفیت ریسک دو مفهوم متمایزی هستند که بایستی هر سرمایه‌گذاری پیش از ورود به بازار و اتخاذ تصمیمات خود به آن‌ها توجه کند. این دو مفهوم میزان ریسکی که سبد دارایی سرمایه‌گذار بایستی تحمل کند را مشخص می‌کنند. تعیین ریسک و بازدهی انتظاری نقش تعیین کننده‌ای در برنامه‌ریزی سرمایه‌گذاری و اختصاص سرمایه به دارایی‌های مختلف را دارند. در این مقاله می‌خواهیم با این دو مفهوم آشنا شویم و توضیح دهیم که چرا سرمایه‌گذاران در ورود به بازارهای مالی رفتارهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند؟

آستانه تحمل ریسک سرمایه‌گذار

آستانه تحمل ریسک، مقدار ریسکی است که سرمایه‌گذار با آن راحت است. این گونه هم می‌توان گفت که آستانه تحمل ریسک درجه‌ای از ابهاماتی است که سرمایه‌گذار می‌تواند با آن کنار بیاید. آستانه تحمل ریسک با توجه به سن، درآمد و اهداف مالی سرمایه‌گذار تغییر می‌کند. از روش‌های متعددی می‌توان آستانه تحمل ریسک را تعیین کرد. معمولاً پر کردن پرسشنامه روش رایجی است. در این گونه پرسشنامه‌ها مشخص می‌شود که سرمایه‌گذار چقدر می‌تواند سرمایه‌گذاری کند و شب را هم با خیال راحت بخوابد.

ظرفیت ریسک سرمایه‌گذاری

بر خلاف آستانه تحمل ریسک، ظرفیت ریسک همان میزان خطری است که سرمایه‌گذار “باید” قبول کند تا به هدف مالی خود برسد. نرخ بازدهی لازم برای دست‌یابی به اهداف مالی را می‌توان به کمک تحلیل‌های تکنیکال و بنیادی به دست آورد و سپس بر اساس آن مشخص کرد که برای رسیدن به چنین بازدهی، چه مقدار ریسک باید تحمل شود. در واقع ظرفیت ریسک همان ریسکی است که پلن سرمایه‌گذاری مشخص می‌کند.

توازن ریسک

مشکلی که بسیاری از سرمایه‌گذاران با آن مواجه هستند، این است که ظرفیت ریسک سرمایه‌گذاری با آستانه تحمل ریسک سرمایه‌گذار یکی نیست. وقتی‌که ظرفیت ریسک سرمایه‌گذاری از آستانه تحمل ریسک شخص فراتر می‌رود، مشکلات جدی هم شروع می‌شوند. سرمایه‌گذار دچار استرس و نگرانی می‌شود و شاید نتواند معاملات و سرمایه‌گذاری‌های باز را تحمل کند.
اما وقتی آستانه تحمل ریسک بیشتر از ظرفیت ریسک مورد نیاز سرمایه‌گذاری است، شخص به آسانی می‌تواند تصمیم مورد نظر را اتخاذ کند. پس به عنوان سرمایه‌گذار بایستی ابتدا مشخص کنید که آستانه تحمل ریسک شما چقدر است؟ یعنی بایستی ابتدا خودتان را بشناسید.


رابطه تیپ شخصیتی با میزان ریسک‌پذیری سرمایه‌گذاران

درک میزان ریسک‌پذیری سرمایه‌گذار یکی از مسائل مهم و نسبتاً پیچیده است. نه تنها آستانه تحمل ریسک سرمایه‌گذار بر روابط مشاور و مشتری تأثیر دارد، بلکه برای شناخت خود سرمایه‌گذار هم مهم است. آستانه تحمل ریسک نقش کلیدی در سیاست‌های سرمایه‌گذاری دارد. مشاورین سرمایه‌گذاری معمولاً متغیرهایی مثل سن، حجم سرمایه‌گذاری، تاریخ بازنشستگی، درآمدهای آتی و تعهدات مالی را برای ارزیابی آستانه تحمل سرمایه‌گذار در نظر می‌گیرند. با درک درست آستانه تحمل ریسک سرمایه‌گذار، می‌توان تصمیمات سرمایه‌گذاری را متناسب با ریسک‌های موجود اتخاذ کرد.

میزان ریسک پذیری


اینکه تمایل شخص برای سرمایه‌گذاری چقدر است، یک مسئله مهم و نسبتاً پیچیده‌ای است. سرمایه‌گذار چقدر ریسک را می‌تواند تحمل کند؟ معمولاً ابزار سرمایه‌گذاری موجود بیشتر برای سرمایه‌گذاران بزرگ و مؤسسات مالی تعریف شده‌اند و به همین دلیل در طراحی آن‌ها خیلی به میزان ریسکی که یک سرمایه‌گذار خرد می‌تواند تحمل کند، توجه نشده است. برای این‌که این خلأ پر شود، باید به تیپ شخصیتی سرمایه‌گذار توجه شود. در واقع تیپ شخصیتی به یک وسیله تبدیل شده که می‌تواند به مشاورین سرمایه‌گذاری کمک کند تا تمایلات و خواسته‌های سرمایه‌گذار خرد را بهتر درک کنند.


پیش از این‌که در رابطه با تیپ‌های شخصیتی سرمایه‌گذاران حرف بزنیم، باید به این نکته اشاره کنیم که هر سرمایه‌گذار یک شخص منحصر به فرد است و همیشه نمی‌توان افراد را در یک گروه یا دسته طبقه‌بندی کرد. با این حال شناخت تیپ شخصیتی سرمایه‌گذار هم به خود سرمایه‌گذار و هم به مشاور سرمایه‌گذار کمک می‌کند تا در فرآیند سرمایه‌گذاری تصمیمات بهتری اتخاذ کند.

اولین مرحله در شناخت تیپ شخصیتی سرمایه‌گذار، بررسی گذشته شخص است. بهتر است که با سرمایه‌گذار مصاحبه کنید و از تجربیات زندگی، رفتار ارثی، مسیر شغلی و سبد دارایی آن‌ها سؤال بپرسید. شناخت گذشته سرمایه‌گذار می‌تواند به شما کمک کند تا میزان ریسک‌پذیری شخص را درک کنید. آیا سرمایه‌گذار یک شخص احساسی است و تنها بر اساس احساسات تصمیم‌گیری خواهد کرد؟ موسسه CFA معتقد است که تیپ شخصیتی افراد به چهار گروه تقسیم می‌شود: محافظه‌کار، روشمند، خودجوش و فردگرا.

تیپ شخصیتی سرمایه‌گذاران

محافظه‌کار

افراد محافظه‌کار بیشتر بر اساس احساسات تصمیم می‌گیرند و نسبت به زیان و ضرر حساسیت بالایی نشان می‌دهند. در واقع ترس محرک اصلی سرمایه‌گذاری آن‌هاست. این گروه از افراد در پروسه سرمایه‌گذاری با مشکل مواجه می‌شوند و خیلی ساده به مشاوره سایر افراد توجه نمی‌کنند. به همین دلیل، سبد دارایی آن‌ها گردش کمتری دارد و بیشتر در دارایی‌های امن سرمایه‌گذاری می‌کنند. معمولاً افرادی که از کارهای بدون ریسک مثل معلمی بازنشسته می‌شوند، بیشتر در این گروه قرار می‌گیرند.

روشمند و منظم

سرمایه‌گذاران روشمند، نظم خاصی دارند و استراتژی سرمایه‌گذاری آن‌ها ماشینی است. آن‌ها بر اساس حقایق و جزئیات خاص تصمیم‌گیری می‌کنند. این گروه بیشتر به تحقیقات سرمایه‌گذاری خود توجه دارند و احساسی تصمیم‌گیری نمی‌کنند. سختگیری این گروه از افراد در پروسه تصمیم‌گیری باعث می‌شود تا تمایل کمتری به ریسک‌پذیری داشته باشند. مهندسین بیشتر در این گروه قرار می‌گیرند.

خودجوش و ناگهانی

سرمایه‌گذار خودجوش بیشتر بر اساس احساسات خود تصمیم‌گیری می‌کنند. این تیپ شخصیتی همیشه به تصمیمات سرمایه‌گذاری خود شک می‌کند و بیشتر به حرف دیگران گوش می‌دهد. به همین دلیل حجم معاملات این گروه از سرمایه‌گذاران بسیار بالاست. در واقع این تیپ شخصیتی بیشترین آستانه تحمل ریسک را دارد. معمولاً افراد جوان بیشتر در این گروه قرار می‌گیرند.

فردگرا

سرمایه‌گذار فردگرا بر اساس حقایق سفت و سخت تصمیم‌گیری می‌کند و کمتر به تصمیمات خود شک و تردید دارند. این تیپ شخصیتی طرز تفکر مستقلی دارد و به تحقیقات سرمایه‌گذاری خود بهای زیادی می‌دهد. به همین دلیل کمتر از سایرین ریسک گریز است. این گروه از افراد خودساخته هستند.


هفت قدم برای تبدیل شدن به یک سرمایه گذار موفق

مقالات فارکس:‌ استراتژی، روانشناسی و کنترل ریسک

اخیراً روند صعودی قوی و طولانی مدتی در بازارهای سهام جهانی دیده شده و همچنین نوسانات هم شدیداً افزایش یافته است. این مسئله موجب شده که بسیاری از سرمایه‌گذاران نسبت به آینده شک و تردید پیدا کنند و نگران اوضاع باشند. با این حال سرمایه‌گذاران بلندمدت بازار بایستی این ترس و نگرانی را کنار بگذارند و به مسائل بنیادی و فاندامنتال تمرکز کنند. همه می‌دانند که نباید در اوج سهام خرید، اما مهم‌تر از خرید سهام در کف، مشخص کردن اهداف سرمایه‌گذاری، داشتن پس‌انداز منظم و نظارت بر عملکرد سرمایه‌گذاری است. در حرفه سرمایه‌گذاری، تمرین عادات خوب بسیار مهم است و در عین حال باید از عادات بد هم دوری کرد. نباید به خاطر اشتباهات اتفاقی خودتان را ملامت کنید. در این مقاله می‌خواهیم در هفت قدم به شما کمک کنیم تا سبد دارایی یا همان پرتفوی خود را بهبود دهید و به مرور زمان به یک سرمایه‌گذار بلندمدت و حرفه‌ای تبدیل شوید.

برنامه داشته باشید.

“من می‌خواهم ثروتمند شوم، یا می‌خواهم پول در بیاورم،” هدف نیست. هیچ‌کس با هدف فقیر شدن یا ضرر کردن سرمایه‌گذاری نمی‌کند! سرمایه‌گذاران جدی و حرفه‌ای برای خود اهداف مشخصی دارند و برنامه سرمایه‌گذاری هم برای رسیدن به این اهداف طراحی می‌کنند. اهداف سرمایه‌گذاری می‌توانند کوتاه‌مدت یا بلندمدت باشند. اهداف کوتاه‌مدت می‌تواند خرید یک ماشین جدید باشد و اهداف بلندمدت می‌تواند سرمایه‌گذاری برای دوره بازنشستگی باشد.
سعی کنید اهداف خود را روی کاغذ بنویسید. اگر اهداف خود را یادداشت نکنید، به سرعت آن‌ها را فراموش خواهید کرد. همچنین سعی کنید که اهداف خود را هر از گاهی مرور کنید (بهتر است که هر سال یک بار اهداف خود را بررسی کنید). مرور اهداف به شما کمک خواهد کرد تا متوجه این موضوع شوید که آیا به اهداف نزدیک شده‌اید یا خیر و یا اینکه آیا به تغییر اهداف نیاز است؟ شاید سرمایه خود را در صندوقی قرار داده‌اید که عملکرد خوبی ندارد و باید برای آن چاره‌ای بیندیشید.
تعیین هدف بسیار مهم است، چون‌که در سرمایه‌گذاری یکی از عناصر اصلی، زمان است. به طور مثال سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت را در نظر بگیرید، مثل خرید سهام یا اوراق قرضه، برای رسیدن چنین سرمایه‌گذاری‌هایی به اهداف تعیین شده، به زمان نسبتاً طولانی نیاز است. سرمایه‌گذاری که می‌داند چه زمانی به اهداف تعیین شده خواهد رسید و بازه زمانی رسیدن به این اهداف هم چگونه است، یک سرمایه‌گذار موفق تلقی می‌شود. فرض کنید که تصمیم گرفته‌اید در عرض شش ماه یک ماشین برای خودتان به قیمت ۱۰ هزار دلار بخرید. در حال حاضر شما تنها ۵ هزار دلار دارید. اگر فکر می‌کنید که با سرمایه‌گذاری این ۵ هزار دلار در بازار سهام می‌توانید پول خود را دو برابر کنید، به احتمال زیاد بیش از حد خوش‌بین هستید. بازدهی ۱۰۰ درصدی در بازارهای سهام می‌تواند مدت‌زمان متغیری داشته باشد. در برخی از بازارهای سهام شاید قیمت سهام به خاطر شوک‌های اقتصادی در کمتر از ۳ ماه ده برابر شود! اما در شرایط عادی و منطقی نمی‌توان انتظار بازدهی ۱۰۰ درصدی در طول شش ماه را داشت. اگر درک شما از تعیین هدف و تنظیم جدول زمانی آن اشتباه باشد، سرمایه خود را در بازاری قرار خواهید داد که به جای سود، فقط زیان عاید شما خواهد کرد.
در چنین شرایطی شاید بهتر باشد که جدول زمانی دست‌یابی به این هدف را کمی تغییر دهید. شاید بهتر است که ماشین مورد نظر را به جای شش ماه در طول ۲ سال خریداری کنید و به جای اینکه سرمایه ۵ هزار دلاری را در بازار سهام سرمایه‌گذاری کنید، به جای آن هر ماه مقداری پول پس‌انداز کنید و آن را در صندوق‌های اوراق قرضه نگه دارید. هر چند شما در این روش سود زیادی نخواهید کرد، اما حداقل ضرری هم نخواهید داشت.
حتی همین هدف‌گذاری هم می‌تواند برای همه مناسب نباشد. اگر شما سی‌ساله باشید، سرمایه‌گذاری در صندوق‌های اوراق قرضه یک اشتباه خواهد بود. به طور مثال در اقتصاد بزرگی مثل آمریکا، سود اوراق خزانه‌داری از سال ۱۹۲۶ تا به امروز به طور متوسط سالانه ۳٫۳۳ درصد بوده است. این یعنی سرمایه شما در این اوراق هر ۲۲ سال یک بار دو برابر خواهد شد. اما بازدهی صندوق‌های سرمایه‌گذاری سهام سودی بیش از ده درصد در یک سال داشته‌اند. این یعنی اگر سن شما پایین باشد، می‌توانید با سرمایه‌گذاری در بازار سهام و افزایش بازه زمانی سرمایه‌گذاری از بازدهی بهتری بهره‌مند شوید. همچنین شما می‌توانید بخشی از سرمایه خود را برای نوسان گیری از بازار به کار ببرید (بخش کوچکی از سرمایه) و مابقی آن را برای سرمایه‌گذاری بلندمدت استفاده کنید.

از سنین پایین‌تر پس‌انداز را شروع کنید!

در سرمایه‌گذاری زمان معمولاً به نفع سرمایه‌گذار است. هر چه زودتر شروع کنید، پس‌انداز کردن هم آسان‌تر خواهد بود. فرض کنید اگر ۱۰ هزار دلار سرمایه را در سهام یک شرکت بزرگ سرمایه‌گذاری کنید و طبق داده‌های تاریخی هر سال سود ۱۰٫۴ درصدی به شما بدهد، بعد از ۱۰ سال سرمایه شما ۲۶ هزار و ۸۹۶ دلار خواهد بود. اما بعد از سی سال سرمایه‌گذاری ۱۰ هزار دلاری تقریباً به ۲۰۰ هزار دلار خواهد رسید! هیچ تضمینی نیست که شما سالانه ۱۰٫۴ درصد سود کنید، اما حتی سود ۷ درصدی در سال هم می‌تواند سرمایه شما را به طور قابل‌توجهی افزایش دهد.
بایستی به عنوان یک سرمایه‌گذار توجه داشته باشید که بازدهی همان چیزی خواهد بود که هست! شما نمی‌توانید بازدهی را کنترل کنید! اگر متوسط بازدهی سرمایه‌گذاری در سهام شرکت‌های بزرگ آمریکایی هر سال ۱۰ درصد باشد، شما نمی‌توانید این درصد را تغییر دهید، اما این توانایی را دارید که مقدار سرمایه‌گذاری خود را تغییر دهید! پس‌انداز کردن نقش جدی در سرمایه‌گذاری شما خواهد داشت. همیشه به یاد داشته باشید که پول خرج شده را نمی‌توان سرمایه‌گذاری کرد! اگر جوان هستید حتماً پس‌انداز کنید. اما اگر در دهه پنجاه زندگی خود قرار دهید، سعی کنید در صندوق‌های با درآمد ثابت سرمایه‌گذاری کنید. طبق قوانین بیمه‌ای آمریکا انتظار می‌رود که هر فرد ۵۰ ساله تا سی سال دیگر هم زندگی کند.

مقالات فارکس:‌ استراتژی، روانشناسی و کنترل ریسک

به طور خودکار سرمایه‌گذاری کنید!

عادت کنید به طور خودکار سرمایه‌گذاری کنید. بهترین روش برای این کار این است که هر ماه بخش ثابتی از درآمد خود را سرمایه‌گذاری کنید. تصور کنید شما هر ماه به طور منظم در بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کنید. برخی ماه‌ها قیمت سهام پایین‌تر از قبل خواهد بود و شما با پس‌انداز ثابت خود سهام بیشتری خواهید خرید و برخی ماه‌ها هم قیمت سهام گران خواهد بود تعداد سهام کمتری خریداری خواهید کرد. این کار باعث خواهد شد تا قیمت میانگین خرید شما در بلندمدت کاهش یابد. پایین آمدن قیمت میانگین خرید در بلندمدت تأثیر مثبتی بر سرمایه‌گذاری شما خواهد گذاشت.
به طور مثال فرض کنید سرمایه‌گذاری در سال ۲۰۰۸ هر ماه ۲۰۰ دلار در بازار سهام سرمایه‌گذاری می‌کرد. سال ۲۰۰۸ سال بدی برای فعالین بازارهای سهام بود. در روز اول ژانویه ۲۰۰۸ شما می‌توانستید با ۲۰۰ دلار تقریباً ۱٫۵ سهم از صندوق سرمایه‌گذاری VANGUARD 500 Index را خریداری کنید. درحالی‌که در تاریخ اول ژانویه سال ۲۰۰۹ شما می‌توانستید با ۲۰۰ دلار به‌اندازه ۲٫۳۳ سهم از این صندوق را خریداری کنید. این روش سرمایه‌گذاری مزیت دیگری هم دارد. شما به جای اینکه یک مرتبه وارد بازار شوید و از اوج‌های قیمتی سهام را خریداری کنید، به تدریج وارد بازار می‌شوید و به نوعی می‌توان گفت که اقساطی در حال خرید یک فرصت سرمایه‌گذاری خوب هستید. همچنین اگر سرمایه شما به جای اینکه در حساب بانکی‌تان باشد، در حساب سرمایه‌گذاری ته‌نشین شود، به احتمال زیاد به فکر خرج کردن آن نخواهید بود!

هزینه‌ها را پایین نگه دارید!

معمولاً سرمایه‌گذاری بد با هزینه‌های پایین‌تر می‌تواند عملکرد بهتری از سرمایه‌گذاری داشته باشد که هزینه‌های بیشتری دارد. فرض کنید که دو صندوق سرمایه‌گذاری داریم که هر دو بازدهی ۱۰ درصدی دارند. هزینه صندوق سرمایه‌گذاری اول سالانه ۱٫۵ درصد و هزینه صندوق دوم سالانه ۰٫۵ درصد است. اگر ۱۰ هزار دلار در صندوق اول سرمایه‌گذاری کنید، ارزش سرمایه‌گذاری شما بعد از ۳۰ سال به ۱۱۵ هزار و ۵۸۳ دلار خواهد رسید. درحالی‌که همین مقدار سرمایه‌گذاری در صندوق سرمایه‌گذاری دوم باعث رسیدن به سرمایه ۱۵۲ هزار و ۲۰۳ دلاری بعد از ۳ سال خواهد شد. یعنی بازدهی صندوق سرمایه‌گذاری دوم تقریباً ۳۲ درصد بیشتر از اولی است! آن هم تنها به این خاطر که هزینه صندوق سرمایه‌گذاری دوم کمتر از اولی است. این روزها حتی پایین آوردن یک درصدی هزینه‌ها هم می‌تواند نتیجه قابل‌توجهی در پی داشته باشد. پس همیشه در زمان سرمایه‌گذاری سعی کنید هزینه‌های سرمایه‌گذاری را پایین نگه دارید.

به سبد دارایی خود تنوع دهید.

برخی از ثروتمندترین افراد دنیا تنها با سرمایه‌گذاری در یک شرکت به موفقیت مالی دست یافته‌اند. به طور مثال جف بزوس مدیرعامل و سهامدار شرکت آمازون یا بیل گیتس مؤسس شرکت مایکروسافت تنها با سرمایه‌گذاری در یک شرکت ثروتمند شدند. اما بایستی توجه داشته باشید که به ازای هر بیل گیتس یا جف بزوس، افراد زیادی هستند که در شرکت‌هایی مانند Enron سرمایه‌گذاری کردند و تمام دارایی خود را از دست دادند!
سرمایه‌گذاری در یک سهام یا همان تک سهم شدن نه‌تنها ریسک‌های ناشی از جریانات کلی بازار را به سمت دارایی شما هدایت می‌کند، بلکه ریسک‌های دیگری مثل ریسک صنعت را هم بر شما تحمیل خواهد کرد. به همین دلیل است که مشاورین مالی همواره به سرمایه‌گذاران پیشنهاد می‌کنند که عاشق یک سهم نشوند! یکی از دلایل اصلی که توصیه می‌شود در صندوق‌های سهامی سرمایه‌گذاری کنید همین تنوع است. هر چند که بازدهی چنین صندوق‌هایی کمتر از سرمایه‌گذاری در تک سهم خواهد بود، اما ریسک آن به مراتب کمتر از تک سهم بودن است. حتی اگر فرض کنید که یک احمق در حال مدیریت صندوق سهامی است، باز هم عملکرد یک مدیر احمق که صندوق با سهام متفاوتی را مدیریت می‌کند، خیلی بهتر از یک سرمایه‌گذار تک سهم خواهد بود. به طور مثال زمانی که بازارهای سهام با جریانات شدید ریسک گریزی مواجه می‌شوند، بهترین محل برای سرمایه‌گذاری، اوراق قرضه خواهد بود. این یعنی بهتر است که سبد دارایی شما شامل سهام و اوراق قرضه باشد. در کشورهایی که ریسک سیاسی بالایی دارند، باید ارزهای خارجی یا طلا را هم به سبد دارایی اضافه کرد. همیشه به خاطر داشته باشید که اگر سبد دارایی شما متنوع باشد، شاید بازدهی شما از کل بازار کمتر باشد، اما وقتی‌که بازارهای مالی سقوط کردند، زیان شما کمتر از دیگران خواهد بود. همچنین در بلندمدت تمامی سرمایه‌گذاری شما در سبد دارایی رشد خواهد کرد و این یعنی می‌توانید شب با خیال راحت سرتان را روی بالش بگذارید.

از به دام افتادن به تله‌ها فکری دوری کنید.

بزرگ‌ترین دشمن هر سرمایه‌گذاری کسی نیست جز خود سرمایه‌گذار! گاهی اوقات ذهنمان رفتار عجیبی به نمایش می‌گذارد. به طور مثال فرض کنید در یک سرمایه‌گذاری خوب عمل کرده‌اید. ذهن شما فکر خواهد کرد که این عملکرد ادامه‌دار خواهد بود! یا وقتی بازدهی سرمایه‌گذاری به ۲۰ درصد رسیده، سرمایه‌گذار انتظار خود را بالا می‌برد و برای بازدهی ۳۰ درصدی منتظر می‌ماند. یا دیده شده وقتی‌که بازدهی کل بازار سهام به طور مثال ۲۰ درصد بوده، سرمایه‌گذاران سریعاً به سمت صندوق‌های سرمایه‌گذاری هجوم می‌آورند که بیشتر از کل بازار بازدهی داشته‌اند. همه ما می‌خواهیم همیشه برنده باشیم. اما باید توجه داشته باشید که وقتی صندوق سرمایه‌گذاری بیشتر از کل بازار بازدهی داشته باشد، به احتمال زیاد در آینده بازدهی آن به مقدار متوسط کل بازار باز خواهد گشت.
تله ذهنی دیگری که می‌تواند به شما آسیب برساند این است که فکر کنید می‌توانید برای بازار یک جدول زمانی تعیین کنید. سریعاً وارد بازار صعودی شوید و بعد از آن فکر کنید که بازار نزولی خواهد شد و باید سریعاً همه چیز را فروخت. تحقیقات یکی از صندوق‌های سرمایه‌گذاری نشان داده که سرمایه‌گذارانی که به طور متناوب وارد بازار و از آن خارج می‌شوند تقریباً ۱٫۵ درصد از بازدهی کل سرمایه‌گذاری را از دست داده‌اند. این درصد در میان سرمایه‌گذارانی که از ترس بازارهای نزولی در کف‌های قیمتی می‌فروشند هم بیشتر است. برای موفق شدن در حرفه سرمایه‌گذاری باید یک برنامه خوب داشته باشید و به این برنامه هم بچسبید و هر اتفاقی هم که در بازار افتاد از استراتژی خود جدا نشوید.
اطلاعات نشان داده که سرمایه‌گذاران با دید بلندمدت همیشه موفق‌تر از دیگران عمل می‌کنند. شاید شما هم جزو افرادی باشید که فکر می‌کنید از همه مشارکت‌کنندگان در بازارهای مالی باهوش‌تر هستید، اما به احتمال زیاد چنین چیزی صحت نداشته باشد. اما چنین تصور غلطی می‌تواند مجموعه‌ای از اشتباهات متوالی را در پی داشته باشد.
به طور مثال در سپتامبر سال ۲۰۱۴ قیمت هر سهم جنرال الکتریک ۲۴٫۹۰ دلار بود، اما تا ماه ژوئیه سال ۲۰۱۶ به ۳۱٫۶۶ دلار رسید. اما بعد از آن تا آخر سال ۲۰۱۷ شاهد سقوط سهام این شرکت به ۱۶٫۷۸ دلار بودیم. چنین کاهشی در قیمت سهام باید شما را به این فکر بیندازد که ذهنیت خود را به‌طورکلی در رابطه با نحوه سرمایه‌گذاری در بازار تغییر دهید. در چنین وضعی باید از خودتان بپرسید که بازار چه انتظاری دارد و اتفاق غیرمنتظره بعدی بیشتر صعودی خواهد بود یا نزولی؟ در مورد سهام شرکت جنرال الکتریک، اتفاق غیرمنتظره نزولی بود و سهام شرکت در دسامبر سال ۲۰۱۸ به ۶٫۴۵ دلار سقوط کرد. با رسیدن قیمت سهام به این محدوده، ۷۴ درصد ارزش دارایی سرمایه‌گذاران شرکت جنرال الکتریک از بین رفته بود. باید به عنوان سرمایه‌گذار بتوانید قبول کنید که اشتباه کرده‌اید. همیشه در ابتدای سرمایه‌گذاری آستانه تحمل ریسک خود را مشخص کنید و وقتی بازار به آن سطح رسید از بازار خارج شوید.

برداشت معقولانه

هدف از سرمایه‌گذاری این است که در نهایت آن را خرج کنیم. گاهی اوقات تصمیم‌گیری در رابطه با خرج کردن سرمایه‌گذاری‌ها کار آسانی است. به طور مثال تصمیم گرفته‌اید که ۱۰ هزار دلار برای خرید ماشین پس‌انداز کنید و به این رقم رسیده‌اید. حال زمان آن رسیده که ماشین را به قیمت ۱۰ هزار دلار بخرید. اما در رابطه با بازنشستگی شاید تصمیم‌گیری کمی کار سختی باشد. چون‌که دو متغیر هستند که تصمیم‌گیری را پیچیده می‌کنند: چه قدر درآمد نیاز خواهید داشت و چقدر زنده خواهید ماند؟ هر دو متغیر مبهم هستند.
برای حل این مشکل می‌توانید از این روش استفاده کنید. هر سال ۴ درصد از سبد دارایی خودتان را نقد کنید. این مقدار چهار درصدی باید با تورم سالانه تعدیل شود. شما می‌توانید این روند را تا سی سال ادامه دهید! با این حال بایستی توجه داشته باشید که این روش در بازارهای نزولی چندان جالب نیست. وقتی قیمت دارایی‌ها سقوط می‌کند، برداشت از آن‌ها می‌تواند سرعت کوچک‌تر شدن ثروت شما را تشدید کند. در بازارهای صعودی هم برداشت از پرتفوی می‌تواند اندازه سودهای آتی شما را کاهش دهد.
برخی دیگر از مشاورین مالی هم معتقدند که باید هزینه‌های یک یا دو سال آینده را به طور نقد در سپرده بانکی یا اوراق قرضه نگه داشت و از این نقدینگی برای خرید سهام در زمان بازارهای نزولی استفاده کرد. در این روش شما باید همیشه نقدینگی کافی برای هزینه‌های جاری زندگی و شاید سرمایه‌گذاری در بازارهای نزولی کنار بگذارید. همچنین سرمایه‌گذاران باهوش در زمان برداشت از سبد دارایی، آن را دوباره مرتب می‌کنند. به طور مثال سعی می‌کنند که بعد از برداشت یک‌سوم سبد دارایی سهام باشد، یک‌سوم پول نقد و یک‌سوم هم اوراق قرضه. هر سال یک بار باید سبد دارایی را مرتب کرد. در جریان این فرآیند باید دارایی‌های گران را فروخت و دارایی‌های ارزان قیمت را خریداری کرد. این کار باعث می‌شود تا ریسک سبد دارایی شما همیشه همان مقدار باشد که در ابتدا برنامه‌ریزی کرده بودید.


کلاس دارایی یا Asset Class چیست؟

کلاس دارایی یا همان Asset Class نشانگر گروهی از دارایی هاست که رفتار، ویژگی، قوانین و مقررات مشترک و مشابهی دارند. یعنی دارایی‌هایی که در یک کلاس یا گروه قرار گرفته‌اند، در شرایط یکسان رفتار مشابهی را به نمایش می‌گذارند. در گذشته، معمولاً کلاس دارایی را به سه کلاس سهام، اوراق قرضه و دارایی‌های نقد (یا معادل پول نقد) تقسیم‌بندی می‌کردند. اما امروزه اکثر فعالین حرفه‌ای، دارایی‌هایی مثل املاک و مستغلات، کامودیتی (کالاهای اساسی)، قراردادهای آتی، آپشن و حتی کریپتوکارنسی را هم به عنوان کلاس دارایی در نظر می‌گیرند.
دارایی‌های سرمایه‌گذاری که گروه‌بندی می‌شوند و یک کلاس دارایی را تشکیل می‌دهند، معمولاً یا دارایی ملموس هستند یا غیرملموس و با هدف دریافت بازدهی یا درآمد، خریدوفروش می‌شوند. همان‌طور که در بالا هم اشاره شد، کلاس دارایی گروهی از دارایی‌های سرمایه‌گذاری است که رفتار و ویژگی مشابهی دارند. به طور مثال سهام شرکت‌های IMF، مایکروسافت و اپل را می‌توان در کلاس دارایی سهام طبقه‌بندی کرد. اما هدف از این طبقه‌بندی چیست؟ چرا دارایی‌های سرمایه‌گذاری را در کلاس‌های دارایی قرار می‌دهیم؟
مشاورین بازارهای مالی از کلاس دارایی برای تنوع بخشی به پرتفوی‌ها استفاده می‌کنند. کلاس‌های دارایی مختلف، ریسک و بازدهی متفاوتی دارند. سرمایه‌گذاری در چند کلاس دارایی می‌تواند ریسک و بازدهی کلی سبد دارایی یا پرتفوی را تعدیل کند. معمولاً توزیع سرمایه در بین چند کلاس دارایی، ریسک سرمایه‌گذاری را پایین می‌آورد و به سرمایه‌گذار امکان مانور می‌دهد. یعنی اگر کلاس دارایی مثل سهام عملکرد خوبی داشته باشد، می‌توان بخشی از سهام پرتفوی را فروخت و به کلاس دارایی کامودیتی که رشد ضعیف‌تری داشته اضافه کرد.
به طور مثال با بالا رفتن نرخ بازدهی اوراق قرضه، قیمت این اوراق پایین می‌آید و در عین حال بر کلاس دارایی سهام هم اثر منفی دارد. در چنین وضعیتی داشتن پول نقد یا معادل پول نقد می‌تواند به کمک سرمایه‌گذار بیاید و به او اجازه دهد تا از افت قیمت در بازار اوراق قرضه و سهام استفاده کند و بر دارایی‌های خود بیفزاید. یا کلاس دارایی مثل کریپتوکارنسی که هیچ ارتباطی با نرخ بهره یا شاخص های کلان اقتصادی ندارد، می‌تواند ریسک و بازدهی کل سبد را هم‌زمان بالا ببرد. استفاده از کلاس دارایی در سرمایه‌گذاری به نفع سرمایه‌گذار است.