یک معاملهگر حرفهای کسی نیست که مانیتور بیشتر، تجهیزات بهتر یا اندیکاتورهای بهتر داشته باشد. یک معاملهگر حرفهای با نحوه برخورد ذهنی خود با معاملات و نحوه مدیریت روزمره معاملات شناخته میشود. بنابراین، هر معاملهگر آماتور میتواند با رعایت چند اصل و تغییر رویکرد خود به راحتی ویژگیهای مهمی را به دست آورد. در این مقاله شش اصل معاملهگری که بیشترین تفاوت را بین یک معاملهگر آماتور و حرفهای ایجاد میکند، معرفی شدهاند.
فهرست مطالب
تفاوت معامله گران حرفه ای با آماتور
۱) حواسپرتی و تمرکز
معاملهگر آماتور
فیلمهای یوتیوب را تماشا میکند، در فیس بوک آنلاین است، در اسکایپ چت میکند یا هنگام معامله تلویزیون تماشا میکند. آماتور تمرکز خود را به راحتی از دست میدهد و چندین کار را در یک بازه زمانی انجام میدهد. بنابراین، او به راحتی معاملات را از دست میدهد، هنگام محاسبه موقعیت خود و هنگام انجام معاملات اشتباه میکند.
معاملهگر حرفهای
وقتی معاملهگر حرفهای در حال معامله است، ۱۰۰٪ متمرکز است و به جز تماشای نمودارهای خود هیچ کار دیگری نمیکند. او ممکن است یک وبسایت برای نظارت بر انتشار اخبار یا تماشای اخبار در یک کانال تلویزیونی (در حالت بیصدا!) باز کند، اما این همه چیزی است که نیاز دارد. او میداند که تمرکز ۱۰۰٪ چقدر مهم است و وقتی هیچ فرصت معاملاتی وجود ندارد، پلتفرم خود را خاموش میکند، روی مهارتهای معاملاتی خود کار میکند یا کار را به مدت یک روز تعطیل میکند.
۲) اتلاف وقت
معاملهگر آماتور
معامله گران آماتور تمایل دارند ساعتها نمودارها تماشا کنند و به طور تصادفی چارچوبهای زمانی را در جستجوی معامله ورق بزنند. اگر ندانید در بازار به دنبال چه چیزی هستید، تماشای نمودارها هیچ ارزشی ندارد.
معاملهگر حرفهای
معاملهگر حرفهای یک برنامه معاملاتی دقیق دارد و میداند که به دنبال چه چیزی است و چه زمانی قصد معامله دارد. او تایم فریمها را به طور متوالی ورق نمیزند، اما فقط صبورانه منتظر میماند تا فرصت معاملاتی به دست آورد. او وقت خود را با نشستن جلوی نمودارهای خود هدر نمیدهد. وقتی فرصت معاملاتی وجود ندارد، معاملهگر حرفهای به دفتر معاملاتی خود باز میگردد و عملکرد گذشته خود را مرور میکند تا راههایی برای بهتر شدن پیدا کند.
۳) اعتماد به نفس کاذب پس از یک معامله موفق
معاملهگر آماتور
معاملهگر آماتور معتقد است که پس از چند معامله موفق، مهارتهای برتر را کسب کرده است یا اینکه استراتژی معاملاتی او ناگهان یک ماشین پولساز است و دیگر نمیتواند شکست بخورد. مشکل این است که پس از چند معامله موفق، معامله گران آماتور از ریسک بیش از حد استفاده میکنند و معاملات بیش از حد بزرگ را انجام میدهند یا قوانین معاملاتی را نقض نمیکنند، زیرا آنها میتوانند پیشبینی کنند که در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد. غیرمعمول نیست که پس از چهار یا پنج معامله موفق، معامله گران تمام سود خود را فقط در یک معامله از دست بدهند. آیا این اتفاق برای شما افتاده است؟
بهترین بروکرهای فارکس را می شناسید؟
با ایران بورس آنلاین در بهترین بروکر فارکس حساب باز کنید
معاملهگر حرفهای
یک معاملهگر حرفهای میداند که ناگهان به یک ابر معاملهگر تبدیل نمیشود و نمیتواند پیشبینی کند که چه اتفاقی در آینده رخ خواهد داد. یک برد شیرین طبیعی است و هر از گاهی اتفاق میافتد. این فقط نحوه عملکرد معاملات است. یک معاملهگر حرفهای همیشه به برنامه معاملاتی خود پایبند است، همیشه از قوانین مدیریت ریسک و سرمایه پیروی میکند و هرگز اجازه نمیدهد که یک معامله از دست رفته مقدار قابل توجهی از سرمایه او را از بین ببرد.
۴) کاهش اعتماد به نفس پس از شکست
معاملهگر آماتور
معاملهگر آماتور بعد از یک دوره معاملات زیان ده، اعتماد به نفس خود را در مهارتهای خود و استراتژی معاملاتی از دست میدهد. یک معاملهگر آماتور تمایل دارد استراتژی معاملاتی خود را هنگامیکه وارد مرحله شکست میشود، زیر پا بگذارد، زیرا میخواهد ضررهای خود را جبران کند. زیان برای معامله گران آماتور خطرناک است، زیرا وقتی معامله گران سعی میکنند پول از دست رفته خود را جبران کنند، متحمل ضررهای بزرگتری میشوند.
معاملهگر حرفهای
برای یک معاملهگر حرفهای، برد و باخت بازی مهم نیست. معامله گران میدانند که بردها و باخت ها اجتنابناپذیر هستند و بارها و بارها اتفاق خواهند افتاد. یک معاملهگر حرفهای میداند که در بلندمدت، استراتژی معاملاتی او، بدون توجه به هر چیزی، به او پول میرساند. یک تریدر حرفهای به قوانین خود پایبند است و هیچوقت کنترل خود را از دست نمیدهد.
۵) برخورد شخصی با ضرر و زیان
معاملهگر آماتور
برای معامله گران آماتور سخت است که بپذیرند ایده معاملاتی آنها اشتباه بوده است و ضرر متحمل خواهند شد. به خصوص معامله گران جدید و بی تجربه نمیتوانند اشتباهات خود را بپذیرند و هنگامیکه میبینند قیمت در حال نزدیک شدن به حد ضرر خود است، یکی از موارد زیر را انجام میدهند:
- حد ضرر خود را دورتر میبرند تا با ضرر از بازار خارج نشوند.
- افزودن به موقعیت بازنده برای خروج سریعتر از ضرر هنگام تغییر قیمت.
- حد ضرر معامله را به طور کامل حذف میکنند، زیرا معتقد هستند که قیمت در نهایت به سمت نقطه ورود آنها باز میگردد.
همه این تاکتیکها منجر به ضررهای بزرگ و کال مارجین میشود. تریدری که درگیر یکی از سه سناریوی ذکر شده است، فاصله زیادی برای تبدیل شدن به یک معاملهگر حرفهای دارد.
معاملهگر حرفهای
معاملهگر حرفهای با دو اصل زیر زندگی میکند:
- یک معامله فقط یک معامله است و نتیجه یک ترید واحد مهم نیست.
- حد ضرر معامله، قیمتی است که در آن شما کاملاً قبول دارید که ایده معاملاتی شما اشتباه بوده است و جایی است که میخواهید از بازار خارج شوید.
یک معاملهگر حرفهای میداند که نتیجه یک معامله کاملاً برای حرفه معاملاتی او مهم نیست. اینکه آیا یک معامله واحد برنده است یا بازنده، مهم نیست زیرا به زودی وارد معاملات جدیدی خواهد شد که میتواند از آنها پول دربیاورد. یک معاملهگر حرفهای همچنین میپذیرد که حد ضرر جایی است که معامله او اشتباه است و او خوشحال است که از معامله خارج میشود.
۶) آیا سریعاً به پول نیاز دارید؟
معاملهگر آماتور
هدف معاملاتی شما چیست؟ آیا اعتقاد دارید که معاملهگری راهی برای کسب درآمد زیاد در مدتزمان کوتاه است؟ تحقیقات نشان داده است که معاملهگرانی که معتقدند میتوانند با معاملات سریع ثروتمند شوند، بیشترین مقدار پول را از دست میدهند.
معاملهگر حرفهای
برای یک معاملهگر حرفهای، ترید یک کار معمولی است. یک معاملهگر حرفهای با هیجان معامله نمیکند. تبدیل شدن به معاملهگر حرفهای ساده نیست و قبل از اینکه بتوانید پول در بیاورید، به زمان، سختکوشی و تلاش زیاد نیاز دارید. در نهایت، معاملهگری شغلی است مانند بسیاری از مشاغل دیگر.
برای تبدیل شدن به یک معاملهگر حرفهای، مانند آن عمل کنید. یک معاملهگر حرفهای نیاز به سرمایه زیاد و تجهیزات گران قیمت ندارد. شما میتوانید مانند یک معاملهگر حرفهای در حال حاضر معامله کنید. رفتار معاملاتی خود را تجزیه و تحلیل کنید و سپس ببینید چگونه میتوانید تعدیلاتی را انجام دهید تا معاملات خود را به سطح بعدی برسانید.
رمز موفقیت معامله گران حرفهای: استراتژی را انتخاب کنید و در آن به درجه استادی برسید
ورزشکاران حرفهای، تاجران موفق، معامله گران حرفهای و تقریباً همه انسانهای موفق در دو چیز شباهت زیادی با یکدیگر دارند: تمرین مستمر یک مهارت که موجب موفقیت آنها و رسیدن به هدف نهایی میشود و نظم و تمرکز جدی بر روی وظیفهای که الان بر روی دوش آنهاست.
در این مقاله میخواهیم در رابطه با نحوه تمرکز بر معاملات و مزایای آن حرف بزنیم تا بتوانید در استراتژی معاملاتی که در حال کار روی آن هستید به یک استاد تمام تبدیل شوید. افرادی که درآمد زیادی دارند در یک چیز با یکدیگر اشتراک دارند، آنها در یک زمینه بیش از حد از سایرین خوب هستند. آیا تا به حال به ضربالمثل “همهکاره هیچکاره” فکر کردهاید؟ اگر شما در استراتژی که یاد گرفتهاید حرفهای نشوید، یادگیری تئوریهای جدید تحلیلی و معاملاتی به درد شما نخواهد خورد. یادگیری استراتژیهای جدید بیثمر خواهند بود، چون شما استراتژیها را یاد نمیگیرید، بلکه فقط با آنها آشنا میشوید.
مهم نیست که در اینترنت چه تبلیغاتی در رابطه با معامله گران و مدیران مالی موفق دیده و یا شنیدهاید، همه معامله گران موفق به طور دیوانهوار به استراتژی معاملاتی خود تمرکز کرده و در آن به درجه استادی رسیدهاند. حرفهایهای بازار به خوبی درک کردهاند که اگر استراتژی معاملاتی را هر روز تغییر دهند و از استراتژیهای مختلف استفاده کنند، به نتیجه نخواهند رسید. برای حرفهای شدن در حرفه معاملهگری باید در یک استراتژی تحلیلی و معاملاتی به درجه استادی رسید. حرفهایهای بازار یک استراتژی را هزاران بار تست و تمرین کردهاند. افرادی که ادعای حرفهای بودن دارند و به طور متناوب استراتژی معاملاتی خود را تغییر میدهند، تنها ادعای حرفهای بودن را دارند. یادگیری هر استراتژی معاملاتی زمان میبرد و استاد شدن در هر استراتژی معاملاتی هم به تمرین و تست مستمر آن در بازار بستگی دارد.
تمرکز روی استراتژی ترید و حفظ نظم در اجرای آن
تمرکز و نظم لازمه موفقیت در هر زمینهای است. تمرکز و نظم در یادگیری و تسلط بر یک استراتژی فارکس باید برای شما یک ضرورت باشد. شما باید در اجرای استراتژی معاملاتی به دقت آن را پیاده کنید و در عین حال باید آن را به طور منظم تکرار کنید. به طور مثال اگر از سیگنالهای پرایس اکشن برای معامله استفاده میکنید، نباید با دیدن هر الگوی کندلی وارد معامله شوید. در عوض باید ابتدا یکی از سیگنالهای پرایس اکشن را به خوبی یاد بگیرید و تسلط کامل به آن پیدا کنید. بعد از اینکه در تشخیص و معامله یکی از سیگنالهای پرایس اکشن به درجه استادی رسیدید، میتوانید الگوی دیگر پرایس اکشن را هم با همان کیفیت یاد بگیرید.
در استراتژی خودتان استاد شوید
چرا تمرین و تکرار یک استراتژی مهم است؟ مغز انسان به تکرار کردن یک مهارت یا مفهوم نیاز دارد، تا بتواند مسیرهای عصبی لازم را بسازد. هر چه یک استراتژی یا هر کار دیگری را بیشتر تکرار کنید، مغز شما بیشتر تلاش خواهد کرد تا آن کار را به نحو احسنت انجام دهد. همه ورزشکاران حرفهای، تاجران موفق، بازیگران و مدیران صندوقهای مالی رمز موفقیت در زندگی و ثروتمند شدن را میدانند: آنها در یک زمینه متخصص شدهاند. البته شما باید ابتدا مهارتی که میخواهید پرورش دهید را انتخاب کنید. در اینجا مهارتی که باید روی آن تمرکز کنید، استراتژی معاملاتی است. متأسفانه بسیاری از معامله گران تازهکار اصلاً به این مرحله هم نمیرسند. معامله گران آماتور به خاطر فضای مبهم و گیج کننده اینترنت با استراتژیهای مختلفی آشنا میشوند و نمیتوانند تصمیم جدی در رابطه با یادگیری یک استراتژی بگیرند.
ما در ایران بورس آنلاین از استراتژی تحلیلی و معاملاتی پرایس اکشن استفاده میکنیم و پیشنهاد ما به معامله گران آماتور هم استفاده از این استراتژی است. برای استاد شدن در این استراتژی باید مفاهیم این استراتژی را به خوبی یاد بگیرید و بارها سیگنالهای این استراتژی را در بازار تست کنید. اول در یک سیگنال معاملاتی استاد شوید و بعد از آن الگوی سیگنال یابی بعدی را یاد بگیرید. سعی کنید به طور منظم روی یک استراتژی کار کنید. وقفههای طولانی در اجرا و تست استراتژی یا حتی یادگیری آن میتواند تمام تلاشهای شما را بیاثر کند.
عادت خوب معامله گران حرفه ای
بسیاری از معامله گران از کار کردن در روزهای تعطیل بازار (شنبه و یکشنبه) بیزارند! در حالی که معامله گران حرفهای بازار از روزهای تعطیل برای آماده شدن برای هفته معاملاتی جدید استفاده میکنند. معامله گران حرفهای و با سابقه بازار معتقدند که بهترین زمان برای تحلیل بازار، زمانی است که بازار بسته باشد.
در واقع بیشترین زمانی که برای تحلیل بازار صرف میشود، در روزهای شنبه و یا یکشنبه باید صورت بگیرد و در طول هفته هم کار شما صرفاً ارزیابی و بهروزرسانی تحلیلها باشد. در این مقاله سعی میکنیم تا رویکرد حرفهای را به شما نشان دهیم که عملکرد معاملاتی شما را به طور قابل توجهی بهبود خواهد بخشید.
تحلیل هفتگی بازار
معامله گران حرفهای در روزهای تعطیل سعی میکنند تا تحلیل نمودارهای هفتگی و روزانه را انجام دهند. این نوع تحلیلها روش یا استراتژی خاصی نیستند. صرفاً زمان نمودارهای قیمتی به هفتگی یا روزانه تغییر داده میشود و سطوح تکنیکال مهم بازار مورد بررسی قرار میگیرند.
سیگنالهای صادر شده در نمودارهای هفتگی و روزانه هم میتوانند کمک زیادی به شما بکنند. برای تحلیل هفتگی یا روزانه کافی است که نمودار را از چپ به راست بخوانید و تفسیر کنید. به کمک این روش شما میتوانید بفهمید که در بازار چه اتفاقی افتاده و یا چه اتفاقی در حال روی دادن است. تمام سطوح کلیدی تکنیکال در نمودارهای هفتگی و روزانه رسم میشوند و سیگنالهای احتمالی یا سطوحی که میتوانند سیگنال معاملاتی صادر کنند مشخص میشوند.
چرا تحلیل بازار را باید در روزهای تعطیل آخر هفته انجام داد؟
در پایان هفته معاملاتی زمان زیادی برای تمرکز روی بازار وجود دارد. این زمان اضافی به شما اجازه میدهد تا عملکرد هفته گذشته یا پنج روز آخر کاری بازار فارکس را ارزیابی کنید و بفهمید که در پنج روز گذشته چه کسی بیشترین تأثیر را بر بازار داشته (فروشنده یا خریدار) و در نهایت چه کسی برنده بازار بوده است؟
قیمت پایانی بسته شدن روز جمعه میتواند اطلاعت زیادی در رابطه با بازار در اختیار شما قرار دهد. قیمت بسته شدن روز جمعه خیلی مهمتر از قیمت بسته شدن روزهای دیگر بازار است. توجه داشته باشید که این رویکرد به معنی معامله با نمودار هفتگی نیست! بلکه نمودارهای هفتگی و روزانه چشمانداز نسبتاً کلی از بازار را در اختیار شما قرار میدهند و شما میتوانید با درک چشمانداز کلی وارد معاملات کوتاهمدت شوید.
نمونهای از تحلیل هفتگی
معامله گران حرفهای معمولاً عادات معاملاتی خاصی دارند. در واقع این عادتها همان انجام وظایف جزئی و کوچکی است که با تکرار منظم آنها تبدیل به یک عادت میشوند. معامله گران تازهکار هم باید وظایف کوچک ولی مفید خود را به طور منظم انجام دهند تا آن را به یک عادت تبدیل کنند.
تحلیل هفتگی بازار یکی از عادتهای خوبی است که شما باید به طور منظم آن را انجام دهید. تحلیلهای هفتگی همانند نقشه راه هستند و در تصمیمگیریهای معاملاتی به شما کمک میکنند. در این قسمت خلاصهای از یک نمونه تحلیل هفتگی را توضیح میدهیم. توجه داشته باشید که این تنها یک مثال است و شما باید این نمونه را شخصیسازی کنید.
قدم اول: نباید به تمامی جفت ارزها یا نمادهای معاملاتی فارکس نگاه کنید. بهتر است که تعدادی از جفت ارزهای فارکس را انتخاب کنید. بهتر است که جفت ارزهایی را انتخاب کنید که میتوانید به طور مرتب آن را دنبال کنید. در هر صورت بعد از انتخاب جفت ارز مربوطه و باز کردن نمودار هفتگی قیمت آن، سطوح کلیدی و روند بلندمدت بازار را مشخص کنید.
در شکل زیر سطوح حمایت و مقاومت کلیدی و روند بلندمدت بازار مشخص شدهاند. همانطور که مشاهده میکنید روند این نمودار صعودی است. صعودی بودن بازار میتواند یک داده قوی و مؤثر در تصمیمگیریهای معاملاتی شما باشد.
قدم دوم: بعد از تحلیل نمودار هفتگی، باید نمودار زمانی را به نمودار روزانه تغییر داد. به کمک نمودار روزانه میتوان سطوح کلیدی که در نمودار هفتگی قابل تشخیص نبودن را علامتگذاری کرد. روند نمودار روزانه هم نشانگر روند میانمدت بازار خواهد بود. به کمک روند میانمدت بازار میتوان تصمیمات بهتری در رابطه با معاملات هفته پیش رو اتخاذ کرد. به خصوص که سیگنالهای نمودار روزانه میتوانند فرصت معاملاتی فوری را در بازار نشان دهند.
نکات مهم!!!
- توجه داشته باشید که اگر نمودار روزانه رنچ یا بدون روند باشد، باید روند نمودار هفتگی را مبنای تصمیمات قرار داد. به طور مثال اگر نمودار روزانه بدون روند باشد، اما نمودار هفتگی روند صعودی داشته باشد، بهتر است که در معاملات بیشتر به دنبال سیگنال خرید بود.
- اگر در نمودار روزانه یا هفتگی سیگنال معاملاتی مشاهده شود، میتوان روز دوشنبه با بازگشایی بازار وارد معامله شد. اما اگر هنوز سیگنالی در بازار نباشد، بهتر است که روند نمودار روزانه را تحلیل کرد و روز دوشنبه منتظر ماند تا سیگنالی در بازار مشاهده شود.
- در این مقاله به طور مختصر یکی از عادات خوب و مثبت معامله گران حرفهای را توضیح دادیم. توصیه میشود که معامله گران تازهکار هم با تحلیل بازار در روزهای تعطیل شنبه و یکشنبه خود را برای معاملات هفته جدید آماده کنند. این کار باید به یک عادت تبدیل شود. تحلیل هفتگی بازار عملکرد معاملاتی شما را به طور قابل توجهی بالا خواهد برد. حتماً سعی کنید رویکرد تحلیل هفتگی خود را به مرور زمان ارتقا دهید.
تجربه معامله گران حرفه ای بازار
در مقاله این هفته به تجربه معاملهگران بزرگ بازارهای مالی نگاهی میاندازیم. این مقاله چکیده از کتاب جادوگران بازار نوشته D. Schwager است. در این کتاب با معاملهگران حرفهای مصاحبه شده و از آنها در رابطه با چگونگی تبدیل شدن به یک معامله گر حرفهای سؤال شده است. نکته جالب این کتاب بخش پایانی است که در آن Schwager نتیجهگیری کرده که با وجود تفاوت در روشهای معاملهگری، اصول اولیه و مشترکی بین تمامی فعالین حرفهای وجود داشته است. در این مقاله سعی میکنیم این اصول را به طور خلاصه مرور کنیم. در این کتاب در رابطه با روشهای معاملهگری، نحوه یاد گرفتن معاملهگری در بازار مثل پوزیشن، نوسان گیری در نمودارهای بلندمدت، مدیریت سرمایه و روانشناسی معاملات بحث شده است که میتواند برای معاملهگران تازهکار جالب باشد.
“در تهیه این کتاب من به این یقین رسیدم که موفقیت در بازار به جای این که به شانس ربط داشته باشد، به مهارت و نظم معاملهگر بستگی داشته است. استمرار در معاملات موفق نشان داده که شانس هیچ نقشی در موفقیت معاملهگران نداشته است.” برگرفته از کتاب جادوگران جدید بازار نوشته Schwager.
۱: Michael Marcus
“اگر معاملهگری زندگی شماست، زندگی طاقتفرسا و زجرآوری خواهید داشت. اما اگر زندگی خود را در حالت تعادل نگه دارید، یکی از زندگیهای شاد و آرام را تجربه خواهید کرد. همه معاملهگران موفق بازار دیر یا زود به این نکته مهم رسیدهاند. آنها تعادل را در زندگی خود رعایت کردهاند و خارج از دنیای معاملهگری هم برای خود تفریح پیدا کردهاند. اگر در زندگی خود به چیزهای دیگر توجه نکنید، نمیتوانید در این حرفه دوام بیاورید. در نهایت یا بیش از حد معامله خواهید کرد یا واکنش افراطی به شکستهای موقتی در این حرفه نشان خواهید داد.”
مشکلی که Michael Marcus به آن اشاره کرده را میتوان به راحتی با بالا بردن تایم فریم معامله حل کرد. حتی ما در مقالات قبلی آموزش حرفه معاملهگری هم تأکید داشتهایم که شاید بهتر باشد ابتدا به صورت پاره وقت در بازار فعالیت کنید. اگر معاملهگری تمام زندگی و فعالیت روزانه شما باشد، بیش از حد معامله خواهید کرد و بیش از حد به حجم معاملات توجه خواهید کرد. نباید به معاملهگری اعتیاد پیدا کنید!
۲: Bruce Kovner
“حجم معامله! معاملهگری را میشناختم که با حجمهای بزرگ معامله میکرد. او همیشه به طور متوسط ده برابر حجم معامله من وارد بازار میشد و گاهی در هر سال سرمایه خود را دو برابر میکرد، اما با این حال باز هم در پایان سال سرمایه او سر به سر میشد! هر وقت که من وارد معاملهای میشوم، قبل از هر چیز حد ضرر را مشخص میکنم. من فقط زمانی میتوانم شب را راحت بخوابم که بدانم در کجا باید از معامله خارج شوم. حجم معامله با توجه به میزان حد ضرر مشخص میشود و حد ضرر هم توسط تحلیل تکنیکال به دست میآید.”
این فعال حرفهای در رابطه با سیستمهای معاملاتی که به طور خودکار معامله میکنند (اکسپرت یا روبات های معاملاتی) هم گفته، “مشکل اصلی با سیستمهای خبره معاملاتی (اکسپرت های معاملاتی)، قوانین معاملهگری و سرمایهگذاری است که هر لحظه در حال تغییر هستند. من زمان زیادی را با توسعهدهندگان سیستمهای خبره (اکسپرت) سپری کردهام و به این نتیجه رسیدهام که سیستمهای خبره معاملاتی به خوبی در این حرفه جواب نمیدهند، چونکه تصمیمات معاملهگری نیازمند دانش زیادی است و قوانین تفسیر اطلاعات هم همواره در حال تغییر است. از نظر من مهمترین چیز در حرفه معاملهگری مدیریت ریسک است. بعد از آن تعهد، تعهد و تعهد است که میتواند شما را به یک معاملهگر حرفهای و موفق تبدیل کند. بعضی از معاملهگران به اشتباه بازار را به یک مسئله شخصی تبدیل میکنند. این اشتباه بزرگی است که فکر کنید رفتار بازار میتواند یک مسئله شخصی باشد. برای بازار اهمیتی ندارد که شما سود کنید یا ضرر. هر وقت که در معاملهگری از “کاش” یا “امیدوارم” استفاده کردید، بدانید که بازی را باختهاید. چونکه آرزوی موفقیت در معامله یا امیدواری به آن باعث میشود تا شما از فرآیند تحلیل و نقد بازار خارج شوید و دیگر درک درستی از بازار نداشته باشید.”
۳: Paul Tudor Jones
“من زمانی به یک معاملهگر حرفهای و موفق تبدیل شدم که یاد گرفتم منظم کار کنم و اصول مدیریت سرمایه را هم رعایت کنم. این تجربه سختی برای من بود، به خصوص که تمام تواناییهایم به عنوان معاملهگر را زیر سؤال برده بودم و در عین حال تصمیم گرفته بودم که هیچ وقت از این کار خارج نشوم. من تصمیم گرفته بودم که در این بازار باقی بمانم و بجنگم. من تصمیم گرفتم که منظم عمل کنم و حرفه معاملهگری را مثل یک کسبوکار ادامه دهم.
یکی از مهمترین قوانین معاملاتی این است که دفاع خوبی داشته باشید، نه حمله خوب! من هر روز فرض میکنم که هر معاملهای که انجام میدهم اشتباه است! به همین دلیل میدانم که حد ضرر من کجا خواهد بود. من با این کار میتوانیم بالاترین سطح دراوداون (Drawdown) معاملاتم را تعریف کنم. در ادامه روز هم مینشینم و از معاملاتی که در جهت مطلوب من حرکت میکنند لذت میبرم و اگر معاملهای در خلاف منافع من حرکت کند، میدانم که چگونه بازی کنم و از کجا معامله را ببندم. هیچ وقت مثل یک ابر قهرمان عمل نکنید. همیشه خود و تواناییهای معاملاتی خود را زیر سؤال ببرید. هیچ وقت احساس نکنید که در کارتان خیلی خوب هستید. همینکه شما فکر کنید در این کار خوب هستید، همان لحظه شما مردهاید! بزرگترین ضررهای من زمانی ثبت شدند که یک دوره سود خوبی کسب کرده بودم و بعد از آن فکر میکردم که واقعاً چیزی بارم است!
مشکل اصلی من در معاملهگری میزان ضررم نبود، بلکه حجم معاملات من خیلی بیشتر از سرمایه اولیه بود. من چیزی بین ۶۰ تا ۷۰ درصد سرمایه اولیهام را در یک معامله از دست دادم.”
۴: Richard Dennis
این فعال حرفهای در کتاب جادوگران بازار در رابطه با آزمایش معاملهگران لاکپشتی (Turtle Traders) و تجربه جالبی که از این آزمایش به دست آورده توضیح داده و گفته که، “این یک آزمایش فکری بود. ما تا جایی که میتوانستیم به کارآموزان آموزش دادیم. من فکر میکردم که این بهترین روش برای این آزمایش و تجربه بود. من سعی کردم که همه چیز که در رابطه با بازار میدانستم را به صورت کُد شده به کار آموزان یاد دهم. ما به کارآموزان کمی از علم احتمال آموزش دادیم و در ادامه مدیریت سرمایه و معاملهگری را هم آموزش دادیم. نتیجه خیره کننده بود و من از نتیجه کار شگفتزده بودم. هر چند که این تجربه موفقیتآمیز بود، اما در عین حال ترسناک هم بود!
کلید موفقیت در این حرفه استمرار و نظم است. تقریباً هر کسی میتواند لیستی از قوانین را تهیه کند که در ۸۰ درصد موارد به خوبی جواب دهد. اما چالش اصلی در این است که کارآموز به این یقین برسد که باید به این قوانین پایبند باشد، حتی در زمان که اوضاع بد است.
در بررسی معاملات فردی میتوان گفت که همه چیز به شانس بستگی دارد! اگر شما هر بار که معامله میکنید با استراتژی کار کنید که در ۵۳ درصد موارد با موفقیت عمل کند، در بلندمدت شانس موفقیت این استراتژی به ۱۰۰ درصد خواهد رسید. اگر من نتیجه معاملات دو معاملهگر مختلف را بررسی کنم، هیچ گاه به عملکرد کمتر از یک ساله آنها نگاه نمیکنم. چند سال زمان میبرد تا مشخص شود که چه کسی بهتر از دیگری است.” او در رابطه با معاملات خلاف روندی هم گفته، “من وارد چنین معاملاتی شدهام، اما بهتر است که از ورود به معاملات خلاف روندی (اصلاحهای بازار) خودداری کنید و همیشه پیرو روند معامله کنید.”
۵: Ed Seykota
” در بلندمدت، تکنیک های مدیریت سرمایه به همراه سیستم تحلیل تکنیکال است که کلید اصلی موفقیت شما در بازار محسوب میشود. ما معاملهگران قدیمی داریم و معاملهگران بیپروا، اما کمتر معاملهگری را پیدا میکنید که هم قدیمی بازار باشد هم بیپروا و پر ریسک معامله کند! تحلیلهای بنیادی که در بازار مشاهده میکنید معمولاً به درد نمیخورند و در قیمتها پیشخور شدهاند. من با روند معامله میکنم و بیست سال در این زمینه تجربه دارم. از نظر من اولویت با روند بلندمدت است. بعد از آن باید الگوی نموداری فعلی را پیدا کنید و بعد از آن به دنبال بهترین سیگنال خرید یا فروش باشید. این سه مورد مهمترین اجزای سیستم معاملاتی من هستند. چهارمین نکته مهم تحلیلهای بنیادی هستند و میتوانم بگویم که در اکثر مواقع تحلیلهای بنیادی به ضرر من بودهاند.
من سعی میکنم معاملات بدم را سریعاً ببندم و آنها را فراموش کنم و به فرصتهای جدید فکر کنم. به نظر من رمز موفقیتم در علاقهام به بازارهای مالی است. من یک معاملهگر هستم و این یک تفریح نیست. من معاملهگری را به عنوان هدف اصلی زندگیام انتخاب کردهام.” او در رابطه با قیمتهای زنده بازار هم گفته که دریافت لحظهای قیمتها چندان جالب نیست و ترجیح میدهد که قیمتهای بازار در پایان روز معاملاتی را بررسی کند.
از نظر او برخی از معاملهگران اجازه میدهند که احساسات بر آنها غلبه کند، به همین دلیل او در این مصاحبه گفته که “برد یا باخت به خواسته مردم از بازار بستگی دارد. به نظر میرسد برخی از مردم دوست دارند که ببازند، به همین دلیل با ضرر کردن به خواسته خود میرسند! بسیاری از معاملهگران نمیدانند که احساسات آنها بر منطق غلبه میکند و کاری را انجام میدهند که احساس خوبی به آنها دست میدهد، نه اینکه واقعاً آن کار منطقی باشد.”
۶: Larry Hite
لری معتقد است که سرمایهگذاران خرد از این مزیت برخوردارند که میتوانند صبر کنند و منتظر بهترین فرصت بمانند، در حالی که فعالین حرفهای بازار مثل مدیران صندوقها مجبورند که معامله کنند. از نظر لری هر چند که فعالین حرفهای بازار از مزیت سرعت در معاملات برخوردارند، اما سرمایهگذاران خرد هم میتوانند از مزیت صبر بهره ببرند و همانند یک تک تیرانداز تنها از بهترین فرصتها استفاده کنند. لری در ادامه گفته که او بازار را نمیبیند! تنها به ریسک، ریوارد و پول نگاه میکند! این حرف او تأکید بر اهمیت نسبت ریسک به ریوارد است. معاملهگران حرفهای ابتدا ریسک معاملات را بررسی میکنند و سپس به بازدهی آن نگاه میکنند و اگر نسبت ریسک به ریوارد منطقی نباشد، وارد بازار نخواهند شد.
۷: Marty Schwartz
“من همیشه به افرادی که میگویند تا به حال تحلیلگر تکنیکال ثروتمند ندیدهاند میخندم! من به مدت نُه سال تحلیلگر فاندامنتال بودم، اما از وقتی که تحلیلگر تکنیکال شدم به ثروت رسیدم!” این فعال حرفهای و موفق بازار معتقد است که تحلیل تکنیکال مزیت بیشتری نسبت به تحلیل بنیادی یا فاندامنتال دارد. او در ادامه گفته که “یاد بگیرید که ضرر را تحمل کنید. مهمترین کار این است که اجازه ندهید میزان ضررها از کنترل شما خارج شود. همچنین تا زمانی که سرمایه اولیه خود را دو یا سه برابر نکردهاید، حجم معاملات را بالا نبرید. اکثر معاملهگران تازه کار همین که چند معامله سودآور انجام دادند سریعاً حجم معاملات را بالا میبرند. بالا بردن حجم معاملات تنها ریسک از بین رفتن کل سرمایه را بالا میبرد.”
۸: Jim Rogers
“یکی از بهترین اصول موفقیت در حرفه سرمایهگذاری این است که یاد بگیرید هیچ کاری نکنید! یعنی تا وقتی که نیاز نشد دستبهکاری نزنید! اکثر معاملهگران تازه کار فکر میکنند که بهتر از سایرین هستند و همیشه در بازار فعالاند. همیشه به دنبال معاملهای در بازار هستند. این دسته از معاملهگران به خود میگویند که من آدم باهوشی هستم و سرمایهام را سه برابر کردهام، اما بعد از آن صبر خود را از دست میدهند و دوباره وارد بازار میشوند. این گروه از معاملهگران نمیتوانند یک جا بنشینند و منتظر حرکات قیمتی جدید در بازار بمانند.
من صبر میکنم تا پولها یک گوشهای جمع شوند و بعد از آن وارد بازار میشوم و آنها را جمع میکنم. در این مدت هیچ کاری انجام نمیدهم. حتی معاملهگرانی که در بازار ضرر هم میکنند، سریعاً میخواهند دوباره معامله کنند و ضررها را جبران کنند. این کار اشتباهی است! باید صبر کنید تا یک فرصت خوب پیدا شود و بعد از آن معامله کنید!”
۹: Mark Weinstein
“معاملهگری ترکیبی از تجربه و غریزه است. من از همه متدهای تحلیل تکنیکال استفاده میکنم، اما در زمان تفسیر آنها طبق غریزه عمل میکنم. من هیچوقت به سیستمهای ریاضی که بازار را به یک مدل بررسی میکنند، اعتقادی ندارم. من از ذهن خودم به عنوان سیستم استفاده میکنم و به طور مستمر ورودیهای این سیستم را تغییر میدهم تا به یک خروجی برسم – سود!”
۱۰: Dr. Van K. Tharp
“معاملهگران حرفهای و تراز اولی که با آنها کار کردهام، همیشه حرفه خود را با مطالعه عمیق بازار شروع کردهاند. آنها مدلهای معاملاتی را توسعه دادهاند و از لحاظ روحی و روانی به قدری تمرین کردهاند که به این اعتقاد رسیدهاند که در بازار موفق خواهند شد. آنها با رسیدن به این درجه هم اعتماد به نفس لازم و هم تعهد لازم برای موفقیت در بازار را به دست آوردهاند.”
۱۱: Bill Lipschutz
“من فکر نمیکنم که برای کسب سود مستمر در بازار نیاز به این باشد که بازار را در بیشتر از ۵۰ درصد موافق درست پیشبینی کنید! شما برای کسب سود مستمر در بازار تنها باید بین ۲۰ تا ۳۰ درصد مواقع بازار را درست پیشبینی کنید.” تأکید این معاملهگر حرفهای نه تنها بر تحلیل درست بازار بلکه به مدیریت درست معاملات است! اگر مدیریت معامله و مدیریت سرمایه به درستی انجام شود، حتی با ۲۰ تا ۳۰ درصد پیشبینی درست هم میتوان سود مستمری را کسب کرد.
۱۲: Randy McKay
“من هیچوقت سعی نمیکنم که از کف خرید کنم و از سقف فروش بزنم. حتی اگر بتوانید کف بازار را تشخیص دهید، بازار میتواند چندین سال در کف قیمتی باقی بماند و سرمایه شما را راکد نگه دارد. شما نباید پیش از شروع حرکت اصلی بازار وارد معامله شوید. بهتر است که پیش از ورود به معامله منتظر شروع حرکت بازار بمانید و بعد از آن وارد معامله شوید.”
۱۳: William Eckhardt
“یا معامله به حدی خوب است که باید با تمام حجم ممکن وارد بازار شد و یا اینکه اصلاً معامله نکرد!” این فعال حرفهای و تراز اول دنیا معتقد است که نباید معاملات بد را با کاهش حجم توجیه کرد. اگر سیگنالی خوب نیست، بهتر است که از آن چشم پوشی کنید.
“من تا به حال رابطهای بین معاملات خوب و هوش پیدا نکردهام. برخی از معاملهگران حرفهای بازار واقعاً باهوش هستند، اما تعدادی از آنها انسانهایی با هوش معمولی هستند. به غیر از اینکه سطح متوسط هوش برای معاملهگری کافی است، باید به کنترل عواطف و احساسات هم توجه کرد. وسوسه بالا بردن تعداد معاملات موفق به ضرر معاملهگر است. درصد موفقیت معاملات ارتباط کمی با عملکرد معاملهگر دارد و شاید حتی بالا بودن تعداد معاملات نشانگر ضعف معاملهگر باشد.”
۱۴: Monroe Trout
“بسیاری از معاملهگران و سرمایهگذارانی که تازه وارد بازار میشوند، هیچ مزیتی نسبت به سایرین ندارند. آنها تنها به این خاطر وارد بازار شدهاند که کارگزار آنها گفته که روند بازار صعودی است. این مزیت نیست. با این حال بایستی حقیقت را قبول کرد که اکثر سرمایهگذاران خرد هیچ گاه آن قدر در بازار نخواهند ماند که بتوانند عملکرد سیستم معاملاتی خود را ارزیابی کنند. اکثر سرمایهگذاران خرد و تازه وارد یا بیش از حد معامله میکنند و یا اینکه با سرمایه ناچیزی وارد بازار شدهاند.”
۱۵: Stanley Druckenmiller
“من چیزهای زیادی از جورج سورس یاد گرفتهام اما شاید مهمترین آنها این است که، مهم نیست پیشبینی شما از آینده بازار درست بوده یا غلط! چیزی که اهمیت دارد میزان سودی است که شما در پیشبینیهای درست خود بدست آوردهاید و میزان ضرری است که در پیشبینیها اشتباه متحمل شدهاید!”
۱۶: Victor Sperandeo
این فعال حرفهای بازار در رابطه با یکی از معاملهگران تازه کار بازار گفته، “وقتی که او از معامله خارج شد، به طور عجیبی احساس آرامش میکرد، در حالی که ۷۰ درصد سرمایه اولیه خود را از دست داده بود! هیچ چیز این اتفاق منطقی نیست! برای مدیریت احساسات باید میزان ضرر را از پیش تعیین کرد تا به این اندازه تحت فشار روحی نبود.” تأکید این معاملهگر حرفهای به استفاده از حد ضرر است که میتواند معاملهگر را از بحرانهای احساسی و عاطفی در حرفه معاملهگری دور کند.
۱۷: Tom Basso
“هر وقت که ضررهای من به تدریج کاهش مییابند و در نهایت به سر به سر معامله میرسم، روحیه من بالا میرود. من همیشه ضررهایم را در سطح قابل مدیریتی نگه میدارم و همواره با حسابهای کوچک کار میکنم. پولی که به معاملات وارد میکنم معمولاً پولی است که اگر از بین برود هم زندگی مرا مختل نمیکند.
من توصیه میکنم که معاملهگران به هر کدام از معاملات خود به عنوان یکی از هزار معامله بعدی نگاه کنند! اگر معاملهگر به این نتیجه برسد که بیش از یک معامله انجام خواهد داد، دیگر اهمیتی ندارد که معامله خاصی با حد ضرر بسته شود یا با حد سود! چونکه این تنها یکی از هزار معاملهای است که شما انجام خواهید داد. علاوه بر این شما عادت خواهید کرد که معاملات را به یکدیگر ربط ندهید!”
سه ویژگی تریدر فارکس حرفه ای
چه کسانی در بازار فارکس و سهام به طور مستمر سود میکنند؟ آنها چگونه این کار را انجام میدهند؟ چه کسانی بازنده بازار هستند و چرا ضرر میکنند؟ بازارهای مالی به خصوص بازار فارکس و بورس سهام افراد زیادی را از هر قشری به سمت خود جذب میکنند. عدهای میخواهند خیلی سریع پولی به دست بیاورند، عدهای دیگر سرمایهگذاران متوهم بازار هستند، عدهای به چشم قمار به بازار نگاه میکنند و… اما به غیر از این گروهها، افرادی هم هستند که از معامله در بازارهای مالی گذران زندگی میکنند. این گروه حرفههای بازار هستند. آنها ویژگیهای منحصر به فردی دارند که از طریق تجربه و یا آموزش به دست آوردهاند. معمولاً این ویژگیها خصلتهایی هستند که معامله گران معمولی هنوز نتوانستهاند به آنها دست پیدا کنند.
اطلاعات
معامله گران حرفهای اطلاعات زیادی از حرفه خود دارند. آنها میدانند که در چه بازاری فعالیت میکنند و از چه دانشی باید استفاده کنند و نحوه استفاده از آن را هم میدانند. در تمامی مشاغل داشتن اطلاعات ضروری است. اگر کسی از قانون سر در نمیآورد، نمیتواند وکیل خوبی باشد. در حرفه معاملهگری هم وضع به همین منوال است. برای موفق شدن در این حرفه به اطلاعات نیاز دارید. اطلاعاتی مثل تحلیل تکنیکال، فاندامنتال. از همه مهمتر نحوه استفاده از این اطلاعات را هم باید بدانید. رویکرد حرفهایهای بازار به مرور زمان و با کسب تجربه تائید شده است. آنها میدانند چگونه اطلاعات را جمعآوری کنند و چگونه از آن استفاده کنند.
ذهنیت
معامله گران حرفهای، منطقی معامله میکنند نه احساسی. احساسات نقش زیادی در معاملات روزانه دارند. حرفهایها میدانند که تأثیر دادن احساسات به معامله سریعترین راه برای ضرر کردن در بازار است. ترس از زیان، ترس از دست دادن فرصتها، طمع و زیادهخواهی از معاملات و عجله کردن در کار از ویژگیهای اصلی معامله گران تازه وارد است. حتی معامله گران سطح متوسط هم گاها مغلوب این احساسات میشوند. طمع میکنند و معامله را دیر میبندند، یا زمانی وارد بازار میشوند که بازار حرکت خود را کرده است. ذهن انسان روشهای زیادی را برای فریب دادن ما به کار میگیرید، به خصوص که بازار هم همیشه در نوسان است. ترکیب این دو عامل خیلی سریع احساسات انسان را برمیانگیزند.
تصور حرفهایها نسبت به بازار نزدیک به دیدگاه بزرگان بازار است
معامله گران حرفهای میدانند که سایر معامله گران به چه فکر میکنند. معاملهگری تنها نگاه کردن به دادههای بازار و پیدا کردن نقطه ورود به معامله نیست. شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که تنها با نگاه کردن به اندیکاتورهای تکنیکال یا دادههای بنیادی و پیدا کردن سیگنال در بازار سود کنید. برای اینکه تحلیلهای شما به سود منتهی شوند، باید بازار همان حرکتی را انجام دهد که شما انتظار دارید. در واقع تحلیلهای شما باید از سوی حرکات قیمتی و نوسانات حجم معاملات تائید شود. در این میان معامله گران دیگری هم باید در بازار باشند که با شما هم نظر باشند. منظور از معامله گران دیگر، سرمایهگذاران بزرگ بازار هستند، مثل مؤسسات مالی و صندوقهای سرمایهگذاری. در بازار فارکس جفت ارزی میتواند بنا به دلایل بنیادی خیلی ارزانتر از ارزش واقعی خود باشد و معاملهگر را به این فکر بیندازد که خرید آن ارز منطقی است. اما در نهایت این عرضه و تقاضاست که مسیر بازار را مشخص میکند و اگر سایر بازیگران بزرگ بازار با شما هم نظر نباشند، تحلیلها و تصورات شما از چشمانداز آتی بازار هم تحقق نخواهند یافت. معامله گران حرفهای معمولاً ذهنیتی نزدیک به ذهنیت سرمایهگذاران بزرگ دارند و یا توانایی خواندن ذهن بازیگران بزرگ را دارند.
آیا در مسیر درستی قرار گرفتهاید؟
تبدیل شدن به یک معاملهگر حرفهای فارکس یک پروسه و فرآیند زمانبر است. در ظاهر هر کسی متد جدیدی دارد و آن را برای موفق بودن در بازارهای سهام، فارکس، کامودیتی و ارز دیجیتال ضروری میداند. اما در این مقاله میخواهیم به نشانههایی که در عملکرد شما ظاهر میشوند و از دید شما پنهان هستند اشاره کنیم. اگر این نشانهها را دارید، به احتمال زیاد در مسیر درستی قرار گرفتهاید. این نشانهها همان ویژگیهای معاملهگران موفق بازار هستند.
اندیکاتورهای تکنیکال دیگر یک ضرورت نیستند
بسیاری از معاملهگران مبتدی بر این باورند که رابطه اندیکاتور تکنیکال با بازار فارکس مثل رابطه شکلات با مغازه شکلات فروشی است و هر کسی میخواهد چند نوع مختلف شکلات را ترکیب کند و به فروش برساند. متأسفانه بسیاری از اندیکاتورهای تکنیکال کارایی قابل قبولی ندارند. اما حتی اندیکاتورهای تکنیکال مؤثر هم شاید خیلی برای تحلیل و معامله در بازار ضروری نباشند. وقتیکه معاملهگر به جای استفاده از اندیکاتورهای تکنیکال، به حرکات قیمتی یا پرایس اکشن توجه میکند و نوسانات بازار را از دید بازار تحلیل میکند، از معاملهگرانی که منتظر سیگنالهای اندیکاتورهای تکنیکال هستند پیشی میگیرد.
توجه داشته باشید که همه اندیکاتورها بد نیستند، اما اگر شما هم ترجیح میدهید که اول اندیکاتور تکنیکال را یاد بگیرید، یعنی ترجیح دادهاید که به جای درک خود بازار، ابزار دیگری این کار را برای شما انجام دهد. یعنی شما از درک واقعیات بازار عقب ماندهاید. مسلماً اگر در حرفه معاملهگری به این نتیجه رسیدهاید که دیگر نیازی به اندیکاتور تکنیکال ندارید و درک پرایس اکشن کافی است، یعنی خود را برای تحلیل و معاملات فوری بازار آماده کردهاید. یعنی میدانید که در حال حاضر در بازار چه اتفاقی در حال افتادن است.
دیگر به اشتباه یا درست بودن کاری ندارید
ما در دنیایی زندگی میکنیم که درست و اشتباه همیشه در مقابل هم بودهاند. همه هم دوست دارند که همیشه در سمت درست باشند و آنهایی هم که اشتباه کردهاند، ترجیح میدهند که خود را به نوعی توجیه کنند. چنین طرز تفکری برای معاملهگر فارکس یک اشتباه مهلک است. بهترین کار این است که در این حرفه درست و اشتباه را کنار بگذارید و به جای آن از قانون احتمالات پیروی کنید. به این فکر کنید که تحلیل تکنیکال تنها نشانگر محتملترین سناریو است، نه سناریوی قطعی. پس تحلیل تکنیکال هیچگاه نمیتواند آینده را پیشبینی کند. بلکه میتواند محتملترین سناریوی را ارائه دهد.
صبور هستید
صبور بودن یکی از عوامل اساسی و کلیدی موفقیت در بازار فارکس و به طور کلی در حرفه معاملهگری است. صبر کردن به شما اجازه میدهد تا تنها زمانی وارد بازار شوید که بهترین سیگنال ممکن از نظر شما صادر شده باشد. از همه مهمتر، صبور بودن به شما کمک میکند تا سرمایه خود را برای فرصتهایی به ریسک بیندازید که واقعاً ارزشش را دارند. معاملهگر باید بداند که بازار فردا هم هست و حتی با انجام یک معامله خوب هم میتوان در این حرفه موفق بود.
برای مواجه با شرایط مختلف، انعطافپذیری لازم را دارید
به احتمال زیاد وقتیکه برای اولین بار حرفه معاملهگری را شروع کردید، تصور شما این بود که اگر آینده را پیشبینی کنید، در این حرفه موفق خواهید بود. یعنی اگر میدانید بازار بالا خواهد آمد، وارد معامله خرید میشوید و اگر بازار پایین خواهد آمد، وارد معامله فروش. اما معاملهگر حرفهای تنها به خاطر پیشبینیهای دقیق، به موفقیت نرسیده است. بلکه معاملهگر حرفهای میداند که نباید با تعصب عمل کند و بر اساس شرایط جدید تصمیمگیری کند. یعنی انعطافپذیری لازم برای مقابله با سناریوهای مختلف را دارد. نباید تصور کنید که از بازار بیشتر میدانید!
بازدهی دیگر اولویت اول شما نیست
فرقی ندارد که شما معاملهگر فارکس باشید یا صاحب یک رستوران. سود و بازدهی همیشه خوشایند است. اما اگر کسب سود یا بازدهی اولویت اول شما باشد، دیگر به مسائل اساسی فکر نخواهید کرد. اگر رستوران داشته باشید، به احتمال زیاد کیفیت غذا را فدای کسب بازدهی بیشتر خواهید کرد. در حرفه معاملهگری هم چنین اتفاقی خواهد افتاد. سود و بازدهی شما را وسوسه خواهد کرد تا وارد معاملات بیکیفیت شوید. در حرفه معاملهگری، اولویت اصلی و اول شما باید محافظت از سرمایه باشد. اگر سرمایهای در کار نباشد، یعنی شما از کار اخراج شدهاید.
نمودار روزانه به تایم فریم محبوب شما تبدیل شده است
تایم فریم روزانه برای بسیاری از معاملهگران خسته کننده است. این یک واقعیت است. اما باید روی دیگر سکه را هم دید. نمودار روزانه مثل سایر نمودارهای زمانی هیجان انگیز نیست و بازار به کندی حرکت میکند، اما سیگنالهای نمودار روزانه همیشه بازدهی بیشتری در مقایسه با سایر سیگنالها دارند. نمودار روزانه بسیاری از نوسانات بی معنی بازار یا اصطلاحاً نویز را حذف میکند و تصویر بهتری از وضعیت بازار را به نمایش میگذارد. سطوح کلیدی نمودار روزانه هم به این دلیل که بسیاری از حرفهایها و بزرگان بازار از آن استفاده میکنند، همیشه منجر به واکنش بازار میشوند.
به این نتیجه رسیدهاید که کیفیت مهمتر از کمیت است
وقتی از تایم فریمهای کوتاهمدت استفاده میکنید، با سیگنالهای زیادی مواجه خواهید شد. بسیاری از این سیگنالها کاذب هستند. اما وقتی از نمودار روزانه استفاده میکنید، تعداد سیگنالهایی که صادر میشوند هم کمتر میشود. یعنی به جای اینکه تعداد معاملات زیادی را انجام دهید، فقط معاملات با کیفیت را اجرا میکنید و گرفتار معاملات افراطی نمیشوید. یعنی پدیده اور تردینگ (Overtrading) عملکرد شما را خراب نمیکند.
نسبت ریسک به ریوارد مطلوب به یک ضرورت تبدیل شده است
تا به حال با استراتژی های معاملاتی که برای کسب سود ۱۰ پیپ، ریسک ۵۰ پیپی را تحمیل میکنند سر و کار داشتهاید؟ شاید ۵۰ پیپ نبوده باشد، اما ریسک معاملات اصلاً با سود آن همخوانی نداشتهاند. اگر در این بازار فعالیت کرده باشید، میدانید که چنین نسبت ریسک به ریواردی منطقی نیست. بسیاری از معاملهگران تازه کار فکر میکنند که اگر حد ضرر را دورتر ببرند، احساس “امنیت” میکنند. واقعیت این است که چنین چیزی وجود ندارد. ریسک معامله باید مشخص باشد و مهمتر از همه باید خیلی کمتر از بازدهی احتمالی باشد. پس اگر در معاملات همیشه نسبت ریسک به ریوارد را در نظر میگیرید، در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
اخبار را یک محرک برای بازار میدانید نه فرصت
تقریباً همه میخواهند که با اخبار معامله کنند. معمولاً اکثر حرکات قیمتی بزرگ و سریع هم بعد از انتشار اخبار اقتصادی کلیدی به راه میافتند. به همین دلیل بسیاری از معامله گران میخواهند از این فرصت استفاده کنند و سوار یک موج قیمتی سریع و بزرگ شوند. اما چنین دیدگاهی شاید غلط باشد. معامله با اخبار کار ریسکی است و به هیچ وجه توصیه نمیشود.
حتی برخی از فعالین بزرگ بازار هم معتقدند که معامله با اخبار یک بی احتیاطی محض است. در حرفهای که مدیریت ریسک و محافظت از سرمایه حرف اول و آخر را میزند، فرصتی برای بی احتیاطی کردن وجود ندارد. اگر فکر میکند که اخبار اقتصادی محرک بازار هستند و هیچ ضرورتی ندارد که با اخبار معامله کنید، یعنی در حرفه معاملهگری پیشرفت کردهاید. در واقع این دیدگاه نشان میدهد که شما به جای اینکه به دنبال شانس باشید و یک شبه راه چندین ساله را بروید، به فکر معاملات منطقی و تکراری هستید که برآیند آنها برای شما سود مستمری را به ارمغان میآورد.
در حرفه معاملهگری بیوفایی ویژگی قابلتحسین و خوبی است
در تمامی جوانب زندگی بیوفایی کار پسندیدهای نیست. اما در حرفه معاملهگری و به خصوص در بازار فارکس و سهام، وفاداری میتواند به ضرر معاملهگر تمام شود. شما نباید در این حرفه به روند یا نماد خاصی متعصب باشید. نیازی نیست به روند وفادار باشید. تنها کافی است تا وقتیکه روندی وجود دارد، با آن همراهی کنید. روند که تمام شد، باید وفاداری شما به روند هم تمام شود. وفاداری به یک روندی که تمام شده یعنی مقابله با کل بازار. در چنین شرایطی مجبور به اتخاذ معاملاتی خواهید شد که در نهایت در ضرر بسته خواهند شد. اگر همیشه بیوفایی خود به بازار را ثابت کنید، به خود اجازه دادهاید که با ذهنی باز و بدون تعصب بازار را تحلیل کنید. این انعطافپذیری کلید موفقیت شما در حرفه معاملهگری است.
فرآیند کار بیشتر از بازدهی آن برای شما اهمیت دارد
همه میخواهند از حرفه معاملهگری کسب درآمد کنند. هدف نهایی همه هم در بازار همین است. اما آیا صرفاً سود کردن برای موفقیت در این حرفه کافی است؟ کسب سود در بازار کار آسانی است. شما هر معاملهای که در بازار انجام دهید، به احتمال ۵۰-۵۰ به سود خواهید رسید. اما اگر بخواهید در بلندمدت به سود مستمری برسید و بتوانید با انجام دستورالعملهای خاص و طی یک فرآیند به سود قابلاطمینان دستیابید، باید تمامی قدمهای تعریف شده در استراتژی را طی کنید. به همین دلیل است که معامله گران حرفهای خیلی به سود فکر نمیکنند، بلکه به استراتژی یا فرآیندی که منتهی به سود میشود تمرکز میکنند. اگر شما هم چنین دیدگاهی دارید، یعنی در مسیر درستی قرار گرفتهاید.
بیکاری شما را ناراحت نمیکند
در حرفه معاملهگری منظور از بیکاری یعنی نداشتن معامله باز. یعنی تمام سرمایه شما به طور نقد در حساب باقی مانده و هیچ معاملهای باز نیست و یا نقدینگی به سایر ارزها یا کلاسهای دارایی تبدیل نشده است. متأسفانه معامله گران تازهکار نمیتوانند این موضوع را درک کنند که گاهی اوقات باید کاری انجام ندهند. در حرفه معاملهگری باید صبور بود. هر فرصتی و هر بهانهای برای ورود به معامله منطقی نیست. وقتی بیکار نشستهاید، شاید بازار را تحلیل کنید، اما معامله نمیکنید. این بیکاری به نفع شماست. هم به ذهن و روان شما آرامش میدهد و هم شما را برای معاملات بهتر آماده میکند.
وین ریت یا درصد موفقیت معاملات
چند درصد از معاملات شما به هدف میخورند؟ این همان وین ریت است. تصور عموم این است که هر چقدر وین ریت بالا باشد، یعنی بازدهی هم بیشتر خواهد بود. حتی برخی از افراد ادعای وین ریت بالای ۹۰ درصدی هم دارند. اما آیا چنین چیزی امکانپذیر است؟ یعنی از هر ۱۰ معاملهای که انجام میشود، ۹ معامله به هدف میخورد؟ نیازی به وین ریت های بالا و رویایی نیست. اگر مدیریت ریسک و بازدهی را رعایت میکنید و از نسبت ریسک به ریوارد استفاده میکنید، مطمئن باشید که با وین ریت ۵۰ یا حتی ۴۰ درصد هم میتوانید به سود برسید.
دستیابی به حداکثر سود ممکن
فرض کنید که یک رستوران در بهترین جای شهر دارید. این رستوران تنها با ۵۰ درصد ظرفیت خود کار میکند. در چنین شرایطی کدام کار عاقلانه است؟ آیا از تمام ظرفیت رستوران برای بالا بردن فروش استفاده میکنید؟ یا اینکه یک رستوران جدید در شهر دیگر تأسیس میکنید؟ در حرفه معاملهگری هم چنین وضعیتی حاکم است. معاملهگر به جای اینکه از فرصت معاملاتی به دست آمده استفاده کند، به فکر بستن معامله و ورود به یک معامله دیگر است. این نشانهای از حرفهای بودن نیست! حرفهایها از فرصت حداکثر استفاده را میبرند و اجازه میدهند تا جایی که امکان دارد، سود معامله بزرگتر شود. در بخش استراتژیهای معاملاتی و بخش مدیریت ریسک و بازدهی میتوانید با مقالات مربوط به مدیریت معامله سود ده بیشتر آشنا شوید.
بازار را خیلی ساده تحلیل کنید!
یکی از ویژگیهای عجیب تحلیل تکنیکال، رابطه کارایی آن با میزان پیچیدگی تحلیلهاست. عده زیادی از معامله گران تازهکار فکر میکنند که هر چه نمودار شلوغ باشد و از ابزارهای تکنیکال متنوعی استفاده کنند، یعنی تحلیل قوی است و میتوان با خیال راحت به نتیجه تحلیل اعتماد کرد. این تصور غلط به اندازهای بین معامله گران تازه وارد رواج پیدا کرده که فراموش کردهاند که هدف آنها از تحلیل بازار، درک ریسکها و فرصتهای موجود در بازار است، نه پیشبینی قطعی آینده. تحلیل تکنیکال به قدری ساده و کاربردی است که برخی از تازه واردان بازار هنوز به این مسئله شک و تردید دارند. این در حالی است که بزرگان حرفه معاملهگری از سبکهای ساده تحلیل تکنیکال استفاده میکنند.
اگر به دورههای آموزشی ایران بورس آنلاین نگاه کرده باشید، حتماً با سبک پرایس اکشن آشنا شدهاید. ما نمیخواهیم در اینجا از پرایس اکشن حرف بزنیم. فقط میخواهیم معامله گران تازه وارد را با این حقیقت رودررو کنیم: تحلیل بخشی از فرآیند معاملهگری است و به تنهایی نمیتواند شما را به موفقیت برساند و تحلیلی که پیچیده است، کارایی لازم را نخواهد داشت!
تحلیل یعنی درک بازار. یعنی شناخت وضعیت فعلی و برآورد سناریوهای احتمالی. ما به کمک تحلیل تکنیکال سعی میکنیم بازار را تا جایی که امکان دارد شفاف کنیم. اما هدف از تحلیل پیشبینی قطعی و دقیق بازار نیست. بلکه در بیشتر مواقع میخواهیم نسبت ریسک و بازدهی انتظاری از معامله را به کمک تحلیل تکنیکال مشخص کنیم. تحلیلی که پیچیده باشد، سناریوهای پیچیدهای هم دارد. پیچیدگی یعنی ابهام بیشتر. وقتی همه چیز مبهم است، قدرت تصمیمگیری معاملهگر هم پایین میآید. یعنی معاملهگر تنها با استفاده از تحلیلهای پیچیده، قدرت معاملهگری خود را از بین میبرد.
تحلیلهای تکنیکالی که شامل چندین اندیکاتور یا سایر ابزارهای تکنیکال میشوند، در بهترین حالت فقط ابهامات بازار را تشدید میکنند. در کنار این اگر به تحلیل فاندامنتال هم نگاه کنید، متغیرهای بازار به قدری زیاد خواهند شد که دیگر مشاهده ساده خود بازار هم غیر ممکن خواهد بود! هدف شما از تحلیل باید شفاف کردن بازار باشد. باید تحلیل تکلیف شما را مشخص کند. خرید ریسکی است یا فروش؟ چقدر باید ریسک کنید؟ در منطقیترین حالت، بازدهی معامله چقدر خواهد بود؟ کجا باید از معامله خارج شد و تحلیل را آپدیت کرد؟
سعی کنید بازار را برای خود ساده کنید. هر وقت فکر کردید تحلیل تکنیکال شما پیچیده شده و با اما و اگر های زیادی مواجه هستید، تنها کافی است یک نمودار جدید باز کنید و از دید پرایس اکشن به بازار نگاه کنید. این تمرین ساده را حتماً امتحان کنید:
اول، اوج و کفهای بازار را پیدا کنید.
دوم، به کمک اوج و کفها روند بازار را مشخص کنید.
سوم، آیا بازار در فاز اصلاحی قرار دارد یا موج قوی و همسو با روند در جریان است؟
چهارم، بازار تا کجا میتواند حرکت کند؟ اگر صعودی است، مقاومتهای اول و دوم را مشخص کنید. اگر نزولی است حمایتهای اول و دوم را مشخص کنید.
شما در همین چهار قدم میتوانید به راحتی بازار را برای خود شفاف کنید. به همین راحتی بازار را تحلیل میکنید. حال به دنبال فرصت معاملاتی هستید؟ از اصل انطباق استفاده کنید. در روند صعودی از حمایت به دنبال پین بار یا کندل پوششی صعودی باشید. در روند نزولی از مقاومت به دنبال پین بار یا کندل پوششی نزولی باشید.
این کار یعنی تحلیل بازار. حال قدم بعدی شما باید محاسبه ریسک و بازدهی احتمالی معامله باشد. ارزیابی ریسک و بازدهی معامله به همان اندازه تحلیل مهم است. اما خیلی از معامله گران تازهکار هنوز درگیر یادگرفتن بهترین سبک تحلیلی هستند و هنوز فرصتی برای ارزیابی ریسک و بازدهی پیدا نکردهاند. اگر هدف شما از تحلیل، پیشبینی قطعی آینده باشد، مدتزمان زیادی را برای پیدا کردن بهترین سبک تحلیلی صرف خواهید کرد. هزینه زیادی پرداخت خواهید کرد و در نهایت به این نتیجه خواهید رسید که هیچ سبک تحلیلی قطعی وجود ندارد و تنها وقت و پول خود را تلف کردهاید.