محاسبه پارامترهای معامله در فارکس

چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۷ - ۳:۲۹

از آنجایی که اکثر معامله‌گران فارکس با استفاده از پلتفرم‌های معاملاتی مثل متاتریدر وارد معامله می‌شوند، گاهی اوقات فراموش می‌کنند که باید پیش از ورود به معامله میزان حجم، میزان حد ضرر و ارزش هر پیپ معامله را محاسبه کنند. نرم‌افزارهای معاملاتی مثل متاتریدر به طور خودکار موارد اشاره شده را محاسبه می‌کنند. به همین دلیل معامله‌گران نیازی به محاسبه دستی احساس نمی‌کنند. اما این یک اشتباه بزرگ در حرفه معامله‌گری است. پلتفرم‌های معاملاتی تنها بعد از ورود به معامله ارزش هر پیپ را محاسبه می‌کنند.

ریسک معامله را آگاهانه انتخاب کنید!

فرض کنید می‌خواهید وارد معامله شوید. سیگنال پرایس اکشن با پین بار صعودی صادر شده و شما می‌دانید که با قرار دادن حد ضرر در زیر پین بار می‌توانید وارد معامله خرید شوید. حد سود معامله هم در فاصله خوبی قرار گرفته و به همین دلیل نسبت حد ضرر به حد سود یا همان ریسک به ریوارد هم منطقی است. تا به این جای کار همه چیز طبق روال پیش می‌رود و اصولاً می‌توانید وارد معامله شوید. اما اشتباه اصلی معامله‌گران تازه‌کار این است که پیش از ورود به معامله میزان ریسک معامله (ارزش دلاری حد ضرر) را با آستانه تحمل ریسک خود مقایسه نمی‌کنند!

آستانه تحمل ریسک شما چقدر است؟

آستانه تحمل ریسک یکی از موضوعات مهمی است که هر معامله‌گری باید در بخش مدیریت سرمایه خود آن را به دقت ارزیابی و تعیین کند. آستانه تحمل ریسک، سقفی است که برای ریسک معاملات انتخاب می‌شود. اگر آستانه تحمل ریسک معامله‌گری ۵ درصد کل سرمایه است، یعنی در هر زمانی و با هر تعداد معامله‌ای تنها می‌تواند به اندازه ۵ درصد کل حساب ریسک کند. آستانه تحمل ریسک از هر شخصی به شخص دیگر متفاوت است. شاید معامله‌گر دیگری آستانه تحمل ریسک یک‌درصدی داشته باشد. در این صورت حد ضرر مجموع معاملات نباید بیشتر از یک درصد کل حساب باشد.

توجه به آستانه تحمل ریسک کمک زیادی به معامله‌گر می‌کند. شاید بازاری سیگنال قوی صادر کرده باشد، اما میزان حد ضرر آن بیش از آستانه تحمل معامله‌گر باشد. در این سناریو یا معامله‌گر باید از ورود به معامله خودداری کند و یا اینکه خیلی ساده حجم معامله را به‌گونه‌ای پایین بیاورد که ارزش دلاری حد ضرر کمتر از آستانه تحمل ریسک معامله‌گر باشد.
فرض کنید حد ضرر معامله‌ای ۶۰ دلار و آستانه تحمل ریسک معامله‌گر هم ۳ درصد کل حساب است.

طبق قوانین مدیریت سرمایه، اگر موجودی حساب ۱۰۰۰ دلار باشد، معامله‌گر نمی‌تواند وارد این معامله شود. ۶۰ دلار حد ضرر یا ریسک ۶ درصد نسبت به موجودی حساب، فراتر از تحمل ۳ درصدی معامله‌گر است. اما اگر حجم معامله را تغییر یابد، می‌توان ارزش حد ضرر را به زیر ۳۰ دلار رساند. در این صورت معامله‌گر با حجم کمتری وارد معامله خواهد شد و بی دلیل حساب خود را در معرض ریسک جدی قرار نخواهد داد.

بهترین بروکرهای فارکس را می شناسید؟

با ایران بورس آنلاین در بهترین بروکر فارکس حساب باز کنید

متأسفانه معامله‌گران زیادی هستند که چندین سال در بازار فارکس فعالیت می‌کنند، اما هنوز به حد ضرر یا حجم مناسب برای معامله توجهی نمی‌کنند. عده‌ای دیگر از معامله‌گران هم استراتژی سفت و سختی دارند و تنها از حجم ثابتی برای تمام معاملات استفاده می‌کنند. در ادامه این درس ما سعی می‌کنیم رابطه پیپ با حجم معامله و همچنین ارزش دلاری حد ضرر و رابطه آن با آستانه تحمل ریسک را بررسی کنیم. این ارزیابی به شما کمک خواهد کرد تا مدیریت بیشتری بر ریسک معاملات و سرمایه خود داشته باشید. فراموش نکنید که مدیریت ریسک مهم‌ترین اصل در حرفه معامله‌گری فارکس است.

پیپ چیست؟

در بازار فارکس کوچک‌ترین واحد قیمت‌گذاری ارزها پیپ است. در اکثر جفت ارزها پیپ همان ۰٫۰۰۰۱ جفت ارز است. اما در جفت ارزهای ین ژاپن هر پیپ برابر ۰٫۰۱ است. برخی از کارگزاری‌ها در قیمت‌گذاری جفت ارزها از پنج رقم اعشار استفاده می‌کنند و در نشان دادن جفت ارزهای ین هم از سه رقم اعشار استفاده می‌کنند. در این صورت آخرین رقم اعشار (رقم پنجم) به جای اینکه پیپ خوانده شود، به آن پیپیت یا pipette گفته می‌شود که برابر یک‌دهم یک پیپ است. یعنی ده پیپیت می‌شود یک پیپ.

مفهوم پیپ در جفت ارز ها (pip)
مفهوم پیپ در جفت ارز ها (pip)

محاسبه ارزش پیپ و یافتن بهترین حجم برای معامله

ارزش پیپ در هر جفت ارز با دیگران متفاوت است. ارزش هر پیپ جفت ارز EURUSD با ارزش هر پیپ USDCHF تفاوت دارد. برای محاسبه ارزش پیپ کافی است طبق مثال‌های زیر عمل کنید.

مثال: معامله با پین بار صعودی USDCAD

نمودار چهارساعته USDCAD
پین بار صعودی در نمودار چهارساعته USDCAD فرصت معاملاتی خوبی را ایجاد کرده است

در نمودار چهارساعته USDCAD شاهد هستیم که پین بار صعودی تشکیل شده است. با فعال شدن این سیگنال خرید می‌توان وارد معامله شد. حساب معاملاتی ما ۱۰۰۰ دلار است و آستانه تحمل ریسک ما هم تنها ۵ درصد است. اگر از ۱٫۳۳۲۵ دلار وارد معامله خرید شویم، حد ضرر ما ۲۵ پیپ و حد سود ما هم در مقاومت اول ۱٫۳۳۶۵ است. یعنی حد سود معامله ۴۰ پیپ است. وضعیت کلی بازار برای ورود به معامله مناسب است. اما با چه حجمی باید وارد معامله شد، به‌طوری‌که آستانه تحمل ریسک ۵ درصدی ما نقض نشود؟ در این مورد باید حد ضرر معامله زیر ۵۰ دلار (۵ درصد حساب ۱۰۰۰ دلاری) باشد.

مرحله اول: نرخ فعلی USDCAD در بازار ۱٫۳۳۲۷ است. برای راحتی کار، نرخ برابری را به این شکل روی کاغذ بنویسید:
هر یک دلار آمریکا = ۱٫۳۳۲۷ دلار کانادا
مرحله دوم:. اگر هر ۱٫۳۳۲۷ دلار کانادا برابر یک دلار آمریکا باشد، آنگاه ۰٫۰۰۰۱ (یک پیپ) چند دلار آمریکا خواهد بود؟

محاسبه ارزش هر پیپ (pip) برای جفت ارز هایی که ارز پایه آن ها دلار آمریکاست
محاسبه ارزش هر پیپ (pip) برای جفت ارز هایی که ارز پایه آن ها دلار آمریکاست

با محاسبات بالایی می‌توان ارزش هر پیپ را برای جفت ارز USDCAD پیدا کرد. اما مقدار بالایی تنها برای یک واحد USDCAD محاسبه شده است. یعنی با تغییر حجم معامله، ارزش پیپ هم تغییر می‌کند. برای راحتی کار سعی کنید از یک لات یا ۱۰۰ هزار استفاده کنید. در مثال بالایی ارزش هر پیپ را به عدد ۱۰۰ هزار ضرب کنید. با این کار ارزش هر پیپ از جفت ارز USDCAD برای معامله‌ای با حجم یک لات تقریباً برابر ۷٫۵۰ دلار خواهد بود.

مرحله سوم: حد ضرر معامله چند پیپ است؟ در مثال بالایی حد ضرر معامله ۲۵ پیپ است. هر پیپ ۷٫۵۰ دلار ارزش دارد. پس حد ضرر معامله با حجم یک لات می‌شود ۲۵ پیپ ضربدر ۷٫۵۰ یا همان ۱۸۷٫۵ دلار.
اگر موجودی حساب معاملاتی شما ۱۰۰۰ دلار است و آستانه تحمل ریسک شما هم تنها ۵ درصد است باید حجم معامله را پایین بیاورید. با پایین آمدن حجم معامله، ارزش هر پیپ هم کاهش پیدا می‌کند.

ارزش هر پیپ با تغییر حجم معامله تغییر می کند
ارزش هر پیپ با تغییر حجم معامله تغییر می کند

طبق جدول بالا می‌توانید با ۱۰ هزار دلار یا ۰٫۱ لات وارد معامله خرید شوید. در این صورت حد ضرر شما ۱۸٫۷۵ دلار خواهد بود که خیلی کمتر از ۵۰ دلار (آستانه تحمل ریسک) است. شما حتی می‌توانید به جای ۱۰ هزار دلار، با ۲۰ هزار دلار یا ۰٫۲ لات وارد معامله شوید. در این صورت میزان ریسک معامله ۳۷٫۵ دلار خواهد بود. شما می‌توانید حجم معامله را به‌گونه‌ای تغییر دهید که حد ضرر معامله به آستانه تحمل ریسک در ۵۰ دلار برسد.

اگر حجم معامله را ۰٫۲ لات یا ۲۰ هزار دلار در نظر بگیرید، ریسک معامله شما ۳۷٫۵ دلار یا ۳٫۷۵ درصد کل حساب خواهد بود و بازدهی انتظاری هم ۶۰ دلار یا ۶ درصد کل موجودی حساب خواهد بود. آیا حاضر هستید وارد چنین معامله شوید؟

مثال: معامله با پین بار نزولی AUDUSD

پین بار نزولی چهارساعته AUDUSD از سقوط نرخ برابری و فرصت معاملاتی فروش حکایت دارد
پین بار نزولی چهارساعته AUDUSD از سقوط نرخ برابری و فرصت معاملاتی فروش حکایت دارد

در نمودار چهارساعته AUDUSD شاهد تشکیل پین بار نزولی قوی در ۰٫۷۲۷۲ هستیم. طبق تحلیل پرایس اکشن به این نتیجه رسیده‌ایم که می‌توانیم با این سیگنال وارد معامله فروش AUDUSD شویم.

موجودی حساب: ۱۰۰۰ دلار
آستانه تحمل ریسک: ۵ درصد کل حساب یا ۵ دلار
محل ورود به معامله فروش AUDUSD: 0.7272
حد ضرر معامله: ۲۵ پیپ
حد سود معامله: ۷۲ پیپ
ریسک به ریوارد معامله منطقی است. میزان سود تقریباً سه برابر میزان ریسک معامله است. پیش از ورود به این معامله باید ابتدا ارزش دلاری هر پیپ را پیدا کنید. ارزش دلاری هر پیپ به شما کمک می‌کند تا میزان دلاری حد ضرر را متناسب با حجم معامله ارزیابی کنید و بهترین حجم معامله را برای ورود به بازار انتخاب کنید. حجم معامله باید به‌گونه‌ای انتخاب شود که حد ضرر بیشتر از آستانه تحمل ریسک شما نباشد.

محاسبه ارزش پیپ برای جفت ارز AUDUSD
محاسبه ارزش پیپ برای جفت ارز AUDUSD

در شکل بالا ارزش هر پیپ جفت ارز برابر شد با ۰٫۰۰۰۱۳۷۵۱ دلار استرالیا. از آنجایی که حساب معاملاتی ما بر اساس دلار است، باید ارزش هر پیپ را به دلار آمریکا تبدیل کنیم. برای راحتی کار بهتر است که همیشه ارزش هر پیپ جفت ارز را برای حجم یک لات یا ۱۰۰ هزار محاسبه کنید.

یعنی ارزش هر پیپ جفت ارز AUDUSD را به ۱۰۰ هزار ضرب می‌کنیم، پس ارزش هر پیپ جفت ارز AUDUSD برابر ۱۳٫۷۵۱۰ دلار استرالیاست. برای اینکه دلار استرالیا را به دلار آمریکا تبدیل کنیم، کافی است ۱۳٫۷۵۱۰ را بر نرخ برابری دلار استرالیا به دلار آمریکا ضرب کنید: یعنی ۱۳٫۷۵۱۰ را ضرب در ۰٫۷۲۷۲ می‌کنیم: ۹٫۹۹۹۹ یا تقریباً ۱۰ دلار. پس ارزش هر پیپ جفت ارز AUDUSD برای معامله‌ای با حجم یک لات برابر ۱۰ دلار است.
حد ضرر معامله ۲۵ پیپ است، پس:

اگر با حجم یک لات یا ۱۰۰ هزار معامله کنیم، ریسک معامله یا ارزش حد ضرر ۲۵۰ دلار خواهد بود.
اگر با حجم نیم لات یا ۵۰ هزار معامله کنیم، ارزش هر پیپ نصف خواهد شد. پس ریسک معامله ۱۲۵ دلار خواهد بود.
اگر با حجم مینی لات یا ۱۰ هزار دلار معامله کنیم، ارزش هر پیپ یک دلار خواهد شد. پس ریسک معامله تنها ۲۵ دلار خواهد بود.

همان‌طور که ملاحظه می‌کنید با حجم ۱۰ هزار واحد AUDUSD می‌توان با حد ضرر ۲۵ پیپ یا ۲۵ دلار وارد معامله شد. ۲۵ دلار نصف آستانه تحمل ریسک ما (۵۰ دلار) است. شما حتی می‌توانید با ۲۰ هزار AUDUSD هم وارد معامله شوید و مطمئن باشید که ریسک معامله با آستانه تحمل ریسک شما همخوانی خواهد داشت. اگر با ۱۰ هزار واحد AUDUSD وارد معامله فروش شوید، ریسک شما ۲۵ دلار و بازدهی انتظاری ۷۲ دلار خواهد بود.

جمع‌بندی بخش اول

در هفته پیش رو سعی کنید این ایده را در معاملات آزمایشی خود پیاده کنید. یعنی بعد از پیدا کردن سیگنال معاملاتی سریعاً وارد معامله نشوید. ابتدا ارزش هر پیپ را محاسبه کنید و بعد از آن بررسی کنید که آیا ریسک معامله با آستانه تحمل ریسک شما همخوانی دارد یا خیر؟ اگر ریسک معامله غیر قابل تحمل بود، حجم معامله را پایین بیاورید. شاید در نگاه اول به نظر پیچیده بیاید، اما بعد از چند بار تمرین کردن این کار به یک عادت تبدیل خواهد شد. در هفته پیش رو این ایده را تست کنید و نتیجه آن را در عملکرد معاملات خود ارزیابی کنید.

تاثیر معامله بر موجودی حساب را به تصویر بکشید!

تحلیل دقیق بازار تنها پیش نیاز ورود به یک معامله نیست. پس از تحلیل بازار و مشخص کردن میزان حد سود و حد ضرر معامله و همچنین محل دقیق ورود به معامله باید تاثیر معامله بر حساب معاملاتی را هم ارزیابی کرد. اکثر معامله گران تازه کار تنها با یافتن سیگنال معاملاتی وارد بازار می شوند و حتی توجهی به اهمیت حد ضرر ندارند.

محاسبه ریسک معامله کار آسانی است. تنها کافی است حد ضرر معامله بعدی خود را بر اساس پیپ مشخص کنید و سپس ارزش پیپ را بر اساس دلار یا ارزی که موجودی حساب شما با آن نشان داده می شود محاسبه کنید. چرا تبدیل پیپ به دلار ضروری است؟ حد ضرر همان ریسک معامله است. وقتی حد ضرر شما ۳۰ پیپ است، یعنی اگر سیگنال عمل نکند و یا بازار در خلاف جهت پیش بینی های شما حرکت کند، شما ۳۰ پیپ ضرر خواهید کرد. ۳۰ پیپ ضرر شاید خیلی برای معامله گر قابل درک نباشد. اما اگر ۳۰ پیپ به دلار تبدیل شود، معامله گر به راحتی می تواند درک کند که چه مقدار ضرر خواهد کرد.

حد ضرری که با دلار محاسبه شده باشد به شما اجازه می دهد تا به راحتی آن را با آستانه تحمل ریسک خود مقایسه کنید. آستانه تحمل ریسک هر معامله گری یک مسئله شخصی است و برای همه یکسان نیست. اگر آستانه تحمل ریسک شما برای یک حساب ۱۰۰۰ دلاری ۳ درصد باشد، یعنی تنها می توانید ضرر ۳۰ دلاری را تحمل کنید.

از آنجایی که شما پیش از معامله میزان ریسک خود را بر اساس دلار حساب کرده اید، به راحتی می توانید ریسک معامله را با آستانه تحمل ریسک خود مقایسه کنید. اگر میزان ریسک معامله بیشتر از آستانه تحمل شما باشد، یا باید از قید معامله بزنید و یا اینکه حجم معامله را طوری تغییر دهید که ریسک معامله با آستانه تحمل ریسک شما همخوانی داشته باشد.

پس شما به عنوان معامله گر باید بعد از تحلیل دقیق بازار و یافتن سیگنال معاملاتی پارامتر های خاصی را محاسبه کنید و از آن ها برای مدیریت ریسک معامله استفاده کنید. در مرحله تحلیل، حد ضرر با پیپ مشخص می شود. در مرحله دوم پیپ به دلار تبدیل می شود و در مرحله سوم ریسک معامله با ضرب کردن تعداد پیپ به ارزش دلاری هر پیپ به دست می آید. نکته ای که باید در محاسبه ارزش هر پیپ به آن توجه کرد، رابطه ارزش دلاری پیپ با حجم معامله است. اگر حجم معامله کاهش یابد، ارزش هر پیپ هم کمتر خواهد بود. در مقابل اگر حجم معامله افزایش یابد، ارزش هر پیپ هم بیشتر خواهد بود.

این یعنی ریسک معامله را می توان به کمک حجم معامله تغییر داد. معامله گر باید به خود این حق را بدهد که ریسک معامله را بر اساس استراتژی خود تغییر دهد و بهترین ریسک را برای معامله انتخاب کند. در بازار فارکس فرصت های معاملاتی زیادی وجود دارند و اغلب اوقات در یک نماد معاملاتی شاید چندین بار فرصت برای معامله به وجود بیاید. معامله گر برای این که بتواند از فرصت های معاملاتی استفاده کند، باید حتما موجودی حساب را به گونه ای مدیریت کند که توان استفاده از فرصت های معاملاتی را داشته باشد. گاهی اوقات اصلا نیازی به استفاده از چند فرصت معاملاتی نیست و شاید تنها مدیریت یک معامله برای کسب سود کافی باشد.

اثر معامله بعدی بر موجودی حساب

سوال اصلی که در بحث مدیریت حساب باید به آن پاسخ دهید این است که معامله بعدی من موجودی حساب را چگونه تغییر خواهد داد؟ وقتی وارد معامله شدم، چه مقدار از موجودی حساب من در بدترین شرایط از دست خواهد رفت (همان حد ضرر)؟ چقدر از موجودی حساب من آزاد خواهد بود تا از فرصت های دیگر هم استفاده کنم؟ در بازار فارکس معامله گران همیشه از اهرم یا Leverage استفاده می کنند.

اهرم به شما اجازه می دهد تا با مقدار کمتری از حساب خود معاملات بزرگ انجام دهید. اگر اهرم حساب شما یک به صد باشد، یعنی با هر ۱۰۰۰ دلار می توانید معامله ای به حجم ۱۰۰ هزار دلار یا یک لات (Lot) باز کنید. در معاملاتی که از اهرم استفاده می شود، بخشی از موجودی حساب تحت عنوان مارجین بلوکه می شود و تا زمان بسته شدن معامله قابل استفاده نیست.

در بالا اشاره کردیم که ارزش هر پیپ یا همان ریسک معامله رابطه مستقیمی با حجم معامله دارد. پس معامله گر بعد از مشخص کردن ارزش دلاری ریسک باید به دنبال بهترین حجم برای معامله باشد. اما چرا؟ میزان سرمایه ای که برای یک معامله بلوکه می شود، می تواند بخش زیادی از موجودی شما را تسخیر کند و در نتیجه به شما اجازه استفاده از فرصت های بعدی در بازار را ندهد. یا به طور خیلی ساده اگر میزان ودیعه یا همان مارجین (Margin) استفاده شده برای معامله بیشتر از موجودی حساب شما باشد، شما قادر به معامله نخواهید بود.

مثال کاربردی: فرصت معامله خرید در نمودار چهارساعته جفت ارز USDCHF

فرصت معامله خرید در نمودار چهارساعته جفت ارز USDCHF
فرصت معامله خرید در نمودار چهارساعته جفت ارز USDCHF

به نمودار چهارساعته جفت ارز USDCHF دقت کنید. جفت ارز یک حرکت نزولی قوی را از محدوده ۱٫۰۱۲۴-۱٫۰۱۱۹۵ شروع کرده است. بعد از سقوط USDCHF شاهد شروع بازگشت اصلاحی بازار از روز ۲۱ مارس بودیم. حرکات اصلاحی USDCHF را می توان با یک کانال صعودی و یا حتی خط روندی صعودی نشان داد. بر اساس تحلیل تکنیکال، تنها زمانی می توان وارد معامله فروش شد که این خط روند حمایتی شکسته شود. اما تا زمانیکه این خط حمایتی شکسته نشده، می توان به معامله خرید فکر کرد.

جفت ارز USDCHF تا بالای اصلاح ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی عبور کرده اما در ادامه به خط روند حمایتی رسیده است. طبق تحلیل تکنیکال اگر این خط روند حمایتی شکسته شود، می توان گفت که بازگشت نزولی بازار از ۶۱٫۸ درصد نشانه ای از پایان اصلاح بوده و فروشندگان دوباره وارد بازار شده اند. اما این اتفاق نیفتاده و در عوض دو بار سیگنال خریدی از خط روند حمایتی و اطراف اصلاح ۵۰ درصد فیبوناچی صادر شده است.

در کنار این، یک سیگنال فروش پین بار هم در ۱٫۰۰۴۶۲ باطل شده است (ضربدر سبز رنگ). باطل شدن سیگنال فروش پین بار در بدترین حالت نشانه ای از ادامه حرکات صعودی و در بهترین حالت یک سیگنال خرید محسوب می شود. به خصوص که این سیگنال باطل شده در بالای ۶۱٫۸ درصد فیبوناچی صادر شده است. یعنی قدرت خریدان به حدی است که می توانند USDCHF را تا محدوده ۱٫۰۱۱۹۵ بالا بکشند و موج نزولی قبلی را به طور کامل خنثی کنند.

به کمک تحلیل ریسک معامله تا حدودی از بین می رود. اما اگر پارامتر های معامله را درست انتخاب نکنید، دوباره ریسک معامله غیر منطقی خواهد شد. این یک حقیقت است که معامله با پارامتر های اشتباه می تواند بهترین تحلیل را هم با شکست مواجه کند. در این بخش می خواهیم محاسبات مربوط به سیگنال های معاملاتی صادر شده را بررسی کنیم و با مشخص کردن میزان ریسک بهترین حجم را برای معامله انتخاب کنیم.

محاسبه پارامتر های معامله برای معامله گر ریسک پذیر

معامله گران ریسک پذیر معمولا افرادی هستند که در تحلیل خود به اولین نشانه ها از حرکت احتمالی بعدی بازار دست یافته اند، اما این نشانه ها با روند کلی بازار در تضاد است. این افراد با قبول کردن ریسک باطل شدن تحلیل وارد بازار می شوند. معمولا سود و زیان این دسته از معامله گران بیشتر از معامله گران محافظه کار است. در هر صورت ما فرض می کنیم که اولین دسته از معامله گران ریسک پذیر می خواهند از سیگنال اول (فلش سمت چپ) وارد بازار شوند.

محاسبه حد ضرر، حد سود و نسبت ریسک به ریوارد

به جدول پایینی نگاه کنید. این اولین جدولی است که باید پیش از ورود به معامله آن را تکمیل کنید. نگران زمان نباشید. نمودار چهارساعته است و معمولا در نمودار های چهار ساعته زمان کافی برای پر کردن این جدول وجود دارد. این جدول نشان می دهد که در صورت ورود به معامله خرید باید از محدوده ۱٫۰۰۲۲۴ معامله خرید را باز کنید. حد ضرر معامله ۲۵٫۸ پیپ (۰٫۹۹۹۶۶) و حد سود هم ۹۷٫۱ پیپ (۱٫۰۱۱۹۵) است. از آنجایی که بازدهی معامله خرید ۳٫۷۶ برابر ریسک معامله است، می توان گفت که شرایط برای ورود به معامله مهیاست.

جدول حد ضرر، حد سود و نسبت ریسک به ریوارد
جدول حد ضرر، حد سود و نسبت ریسک به ریوارد

محاسبه ارزش هر پیپ و ارزش دلاری ریسک معامله

جدول حجم معامله، ارزش دلاری هر پیپ و ریسک معامله
جدول حجم معامله، ارزش دلاری هر پیپ و ریسک معامله

جدول بالایی ارزش هر پیپ را به دلار محاسبه می کند. بعد از محاسبه ارزش هر پیپ معامله، ارزش حد ضرر به دلار محاسبه می شود. شما می توانید به راحتی این مقادیر را با آستانه تحمل ریسک خود مقایسه کنید و بهترین ضریب را برای حجم معامله انتخاب کنید. به طور مثال اگر حساب معاملاتی شما ۱۰۰۰ دلار است و تنها می خواهید ۲ درصد ریسک کنید، باید حجم معامله شما مضربی از هزار واحد باشد (چرا؟).

حداکثر ریسکی که می توانید تحمل کنید، ۲۰ دلار است. پس ۲۰ دلار را تقسیم بر ۲٫۴۷ دلار کنید. عدد به دست آمده ضریب حجم معامله است. یعنی شما می توانید با حجم ۸ هزار واحد وارد بازار شوید، در این صورت ارزش حد ضرر معامله شما ۱۹٫۷۶ دلار خواهد بود که کمتر از آستانه تحمل ریسک شماست.
اگر آستانه تحمل ریسک شما ۵ درصد برای یک حساب ۱۰۰۰ دلاری باشد، یعنی می توانید مضربی از ۱۰ هزار دلار را برای حجم معامله انتخاب کنید.

تنها کافی است آستانه تحمل خود یعنی ۵۰ دلار را تقسیم بر ۲۵٫۴۳ دلار کنید. عدد به دست آمده ۱٫۹۶۶ است. این عدد را در ۱۰ هزار ضرب کنید، حجم معامله می شود ۱۹ هزار و ۶۶۰ واحد. این حجم معمولا قابل معامله نیست. به همین دلیل بهتر است که این عدد را به پایین گرد کنید. ۱۹ هزار واحد می شود ۰٫۱۹ یک لات. اگر با ۰٫۱۹ لات معامله کنید، ریسک معامله کمتر از آستانه تحمل ریسک شما خواهد بود.

محاسبه حجم معامله، اهرم (Leverage)، مارجین (Margin) و مارجین آزاد (Free Margin)

جدول تاثیر معامله بر موجودی حساب
جدول نحوه تاثیر معامله بر موجودی حساب

در جدول بالایی می توانید اثر معامله بعدی خود بر ترکیب حساب معاملاتی را بررسی کنید. در معاملات فارکس به کمک اهرم می توانید با پول های کوچک معاملات بزرگتری را باز کنید. در معاملات اهرمی همیشه باید بخشی از حساب معاملاتی شما بلوکه شود. به میزان پولی که در حساب شما بلوکه شده، مارجین گفته می شود. مارجین همان ودیعه است و اهرم همان وام. یعنی شما ودیعه ای در اختیار کارگزار قرار می دهید و کارگزار هم به تناسب به ودیعه، به شما اعتبار می دهد.
میزان اهرم را در زمان افتتاح حساب مشخص می کنند.

در مثال ما میزان اهرم یک به صد و حجم معامله (موجودی حساب به دلار) هم ۱۰۰۰ دلار در نظر گرفته شده است. فرمول محاسبه مارجین خیلی ساده است. اگر ارز پایه جفت ارز دلار باشد (مثل USDCHF) برای معامله ای با حجم ۱۰۰ هزار دلار کافی است ۱۰۰ هزار دلار را بر اهرم حساب تقسیم کنید. اهرم حساب اگر ۱۰۰ باشد، کافی است ۱۰۰ هزار دلار را بر ۱۰۰ تقسیم کنید، عدد به دست آمده حداقل میزان مارجین خواهد بود.

اگر ارز پایه جفت ارز دلار نباشد (مثل EURUSD)، کافی است حجم معامله را مشخص کنید. ۱۰۰ هزار واحد معامله EURUSD یعنی خرید یا فروش ۱۰۰ هزار یورو. پس ۱۰۰ هزار یورو را به اهرم تقسیم کنید. عدد باقی مانده ۱۰۰۰ یورو است. حال اگر حساب شما به یورو باشد، کار تمام است. ودیعه لازم برای معامله ۱۰۰۰ یورو است. اما اگر حساب به دلار باشد، کافی است ۱۰۰۰ یورو را به دلار تبدیل کنید. برای این کار ۱۰۰۰ یورو را به نرخ برابری EURUSD ضرب کنید.

جمع بندی بخش دوم

انتظارات معامله گر یکی از دشمنان اصلی هر معامله گری است. برخی از معامله گران انتظارات غیر واقعی دارند. شاید بیشتر به این خاطر که در محاسبه پارامتر های معامله کم کاری کرده اند. محاسبه پارامتر های معامله به شما کمک می کند تا تصویر واقعی از آینده معامله خود داشته باشید. این یعنی انتظارات شما از معامله به واقعیت نزدیک تر خواهد بود. این یعنی احساسات و عواطف نقشی در تصمیم گیری شما نخواهند داشت. تا هفته آینده سعی کنید پارامتر هایی که در جدول های بالایی آمده را در معاملات آزمایشی خود محاسبه کنید.

این تکلیف ساده می تواند علاوه بر مدیریت ریسک معامله، ذهنیت شما را هم تغییر دهد. این تکلیف ساده شما را به واقعیت نزدیک تر خواهد کرد. هفته آینده بر اساس روال زیر عمل کنید و نتیجه آن بر عملکرد معاملاتی خود را بررسی کنید:

  • بازار را تحلیل کنید و فرصت معاملاتی را مشخص کنید.
  • حد ضرر و حد سود را مشخص کنید. آیا حد سود به اندازه ای است که ارزش ریسک کردن داشته باشد؟
  • ارزش هر پیپ را محاسبه کنید. ارزش هر پیپ را به حد ضرر ضرب کنید تا حد ضرر بر اساس دلار به دست آید.
  • حد ضرر دلاری یا همان ریسک معامله را با آستانه تحمل ریسک خود مقایسه کنید. اگر لازم بود حجم معامله را به گونه ای تغییر دهید که حد ضرر با آستانه تحمل ریسک شما همخوانی داشته باشد.
  • اگر وارد معامله شوید، چه مقدار از موجودی حساب شما درگیر خواهد بود؟ چه مقدار از موجودی حساب آزاد خواهد بود؟ زیان یا سود معامله موجودی حساب شما را چگونه تغییر خواهد داد؟

معامله‌گر معامله می‌کند!

در بخش‌های بعدی محاسبه پارامترهای معامله می‌خواهیم به کمک ریسک، حجم معامله و مارجین، حساب معاملاتی را به چند بخش تقسیم کنیم. اما قبل از چنین کاری باید شما یاد بگیرید که مثل یک حرفه‌ای عمل کنید. وقتی حرفه معامله‌گری را به عنوان حرفه اصلی خود انتخاب می‌کنید، این وظیفه شماست که برنامه منظمی را برای مدیریت زمان و دارایی خود طرح‌ریزی کنید.

معامله‌گر باید بداند که چه زمانی برای تحلیل بازار مناسب است و چه زمانی باید وارد معامله شود. حرفه معامله‌گری مجموعه‌ای از مراحل متوالی است که معامله‌گر با طی کردن این مراحل به سطحی می‌رسد که می‌تواند وارد بازار شود و با سود از آن خارج شود. این درست است که ضرر بخشی از حرفه معامله‌گری است، اما بدین معنی نیست که ضرر را نمی‌توان مدیریت کرد. ضرر کردن زمانی عادی است که قابل جبران باشد.

همان‌طور که گفته شد معامله‌گری یک رویه‌ای است که طی آن شخص مرحله به مرحله بازار و ریسک معامله را بررسی می‌کند و در نهایت بر اساس سیستم مدیریت موجودی خود وارد معامله می‌شود. در بازار فارکس تمام تلاش معامله‌گر این است که ریسک معاملات خود را به‌اندازه‌ای پایین بیاورد که در مقابل، بازدهی منطقی داشته باشد. این ایده که با افزایش ریسک، بازدهی هم افزایش خواهد یافت، در بازار فارکس موضوعیتی ندارد. آیا تا به حال به این فکر کرده‌اید که چرا بازار را تحلیل می‌کنید؟ چرا به دنبال سیگنال معاملاتی هستید؟ همه این کارها جهت پایین آوردن ریسک معامله است.

پیش‌بینی درست جهت حرکت بازار می‌تواند کمک زیادی به شما بکند و ریسک معامله را به طور قابل‌توجهی پایین بیاورد. به طور مثال معاملات پیرو روندی همواره ریسک کمتری دارند. چون روند بازار از معاملات شما حمایت می‌کند. اما این بدین معنی نیست که شما می‌توانید از هر جایی که خواستید وارد بازار شوید. قیمت در یک خط راست حرکت نمی‌کند و همواره با نوسانات خاصی در جهت روند حرکت می‌کند.

شاید معامله خرید در بازاری که روند صعودی دارد ریسک کمتری نسبت به معامله فروش در همان بازار داشته باشد. اما آیا میزان بازدهی انتظاری هم منطقی است؟ شکست اوج قبلی در روند صعودی می‌تواند نشانه خوبی از ادامه روند صعودی باشد. اما حد ضرر معامله کجا خواهد بود؟ بازدهی انتظاری چقدر است؟ آیا بازار در مراحل اولیه روند صعودی است یا اینکه در فاز پایانی روند قرار دارد؟

همه این سؤالات مربوط به بخش تحلیل و سیگنال یابی معامله است. وقتی محل کلیدی که باید به دنبال سیگنال بود مشخص شد، باید منتظر سیگنال ماند. سیگنال میزان دقیق حد ضرر را به شما نشان می‌دهد. بعد از صدور سیگنال این وظیفه شماست که تصمیم نهایی را اتخاذ کنید: وارد معامله می‌شوید و یا فعلاً از ورود به بازار خودداری می‌کنید. در مقالات پارامترهای معامله سعی ما بر این بوده که مخاطب را به سطحی برسانیم که بتواند با ریسک کمتری وارد معامله شود. هر سیگنال معاملاتی لزوماً برای ورود به معامله مناسب نیست، اما گاهی اوقات همین سیگنال می‌تواند تنها فرصت معاملاتی آن روز کاری باشد و در روزهای بعدی عمل کند.

در چنین شرایطی معامله‌گر حرفه‌ای بر اساس تجربیات خود تصمیم می‌گیرد که وارد بازار شود. معامله‌گر تازه‌کار توجهی به پارامترهای معامله ندارد و در نتیجه ریسک معامله را هم مدیریت نمی‌کند. اما زمانی که معامله‌گر حرفه‌ای می‌خواهد وارد بازار شود، ابتدا پارامترهای معامله را مشخص می‌کند و با توجه به ریسک معامله، حجم مناسبی را برای ورود به معامله انتخاب می‌کند. سیگنالی که کیفیت پایینی دارد، باید با حجم کم معامله شود و یا اصلاً معامله نشود. عملکرد معامله‌گر حرفه‌ای و تازه‌کار را مقایسه کنید. معامله‌گر حرفه‌ای می‌داند چقدر ریسک می‌کند و معامله چه تأثیری بر موجودی حساب او دارد. اما معامله‌گر تازه‌کار صرفاً می‌داند که سیگنالی صادر شده و می‌تواند وارد معامله شود.

موجودی حساب یک دارایی کمیاب است. باید این دارایی مدیریت شود تا بهترین بازدهی را برای صاحب حساب به ارمغان بیاورد. شما معامله‌گرید. معامله‌گر باید معامله کند. برای معامله باید پول داشت. اگر قرار باشد با یک معامله کل حساب پاک شود و یا کل حساب به‌گونه‌ای بلوکه شود که سایر فرصت‌ها را از دست بدهید، دیگر پولی برای معامله نخواهید داشت و شما از حرفه معامله‌گری اخراج خواهید شد.

در دوره‌های آموزش معامله‌گری همواره تأکید می‌شود که معامله‌گر نباید بیش از حد معامله کند یا مثلاً اگر فرصتی را از دست دادید، فرصت دیگری هم برای معامله بدست خواهد آمد. این دو حرف کاملاً درست است. اما برای افرادی که تازه وارد حرفه معامله‌گری شده‌اند. این دو حرف حالت کلی و عمومی دارند. اما معامله‌گر زمانی موفق خواهد بود که بداند هر فرصت معاملاتی می‌تواند به یک سود خوب منتهی شود.

پس شما به عنوان معامله‌گر باید از هر فرصتی برای معامله کردن استفاده کنید. شاید این جمله برای خیلی از مخاطبین عجیب به نظر برسد. معامله‌گری که تنها با سیگنال وارد معامله می‌شود، همان بهتر که به حرف‌های عامیانه توجه کند و بی‌خودی معامله نکند. اما شما به عنوان شخصی که در حال یادگیری این حرفه هستید، وظیفه دارید که هر فرصت معاملاتی را ارزیابی کنید! هر فرصت معاملاتی برای شما تنها یک سیگنال نیست! هر فرصت معاملاتی یعنی ورود به مرحله جدیدی از معامله‌گری. مرحله‌ای که در آن تحلیل بازار تمام شده و شما در حال مدیریت ریسک و حساب معاملاتی هستید.

معمولاً فرصت‌های معاملاتی شاید صرفاً به خاطر ترس یا استرس معامله‌گر تازه‌کار از دست بروند، اما معامله‌گر حرفه‌ای بر اساس استرس یا ترس معامله نمی‌کند. بلکه بر اساس ارزیابی‌های ریسک معامله می‌کند. معامله‌گر حرفه‌ای همواره فردی فعال و منظم است. معامله‌گر تازه‌کار فعلاً در مرحله کنترل احساسات و ترس است و به عواطف خود بیش از ارزیابی‌های دقیق بها می‌دهد. کاملاً مشخص است که نتیجه عملکرد معاملاتی این دو فرد چگونه خواهد بود. معامله‌گر تازه‌کار درجا می‌زند و معامله‌گر حرفه‌ای همیشه بازدهی منظم و منطقی دارد.

ما در بخش آموزش ایران بورس آنلاین همواره سعی داشته ایم تا مخاطبان خود را از مرحله آماتوری به مرحله حرفه‌ای برسانیم. جامعه معامله‌گری ایران باید با استانداردهای جهانی کار کند، نه احساسات و عواطف شخصی. در قسمت بعد ما یک مدل جدیدی از مدیریت ریسک را معرفی خواهیم کرد که سال‌ها توسط معامله‌گران حرفه‌ای مورد استفاده قرار می‌گیرد. مدیریت سبد دارایی سال‌هاست که به عنوان بهترین روش برای مدیریت ریسک شناخته می‌شود و شاید در بخش بورس با آن آشنا شده‌اید.

اما مدیریت سبد دارایی تنها یک ایده برای مدیریت سهام نیست. داشتن پرتفوی در بازار فارکس هم ضروری است. شما باید سبدی از سیگنال‌های معاملاتی در بازارهای مختلف را جمع کنید و بر اساس ارزیابی‌های دقیق ریسک سبدی از سیگنال‌ها را تشکیل داده و وارد معامله شوید. در تشکیل سبد سیگنال باید احتیاط کرد. موجودی حساب محدود است و هر معامله‌ای تأثیر جدی بر کل حساب دارد.

اما پیش از ورود به مبحث سبد سیگنال باید معامله‌گر تازه‌کار تصورات خود از معامله‌گری را تغییر دهد. معامله‌گر تازه‌کار باید بداند که بدون علت نباید فرصت معاملاتی را از دست بدهد. هر معامله‌ای ریسک دارد و مقالات قبلی ما نشان دادند که این ریسک قابل تغییر است. پس اگر ریسک قابل تغییر و تنظیم است، چرا باید به تمامی فرصت‌های معاملاتی به یک‌چشم نگاه کرد؟ و یا بدتر از آن چرا باید فرصت معاملاتی را تنها به خاطر احساسات شخصی از دست داد؟

این وظیفه شماست که همواره به کمک تحلیل بازار و پارامترهای معامله ریسک را مشخص کنید و بعد از آن تصمیم به ورود به معامله را اتخاذ کنید. اگر ارزیابی ریسک شما از غیرمنطقی بودن فرصت معاملاتی حکایت دارد، آنگاه می‌توانید از فرصت معاملاتی رد شوید. در غیر این صورت تصمیم شما هر چه که باشد بدون علت منطقی بوده است. یعنی هنوز شما یک معامله‌گر آماتور هستید و مهم هم نیست که چند سال در این بازار فعال بوده‌اید. تا وقتی مثل یک معامله‌گر حرفه‌ای رفتار نمی‌کنید، شما یک تازه‌کارید.

موجودی حساب و سیگنال ها را به درستی مدیریت کنید.

در این قسمت می‌خواهیم چند سیگنال معاملاتی که در چند بازار مختلف صادر شده‌اند را بررسی کنیم. می‌خواهیم به کمک محاسبه پارامترهای معامله، سبدی از سیگنال‌های معاملاتی را ایجاد کنیم و سپس وارد معامله شویم و این موضوع را برای معامله گران تازه کار یادآوری کنیم که تحلیل تکنیکال در تمامی جفت ارزهای فارکس جواب می‌دهد و می توان با مدیریت ریسک تمامی معاملات از موجودی حساب بهترین استفاده را ببریم.


در این مقاله کار ما خیلی ساده است. اول چند جفت ارز مختلف را انتخاب می‌کنیم. در این جفت ارزها به دنبال سیگنال می‌گردیم. بعد از تشخیص سیگنال معاملاتی پارامترهای معامله را محاسبه می‌کنیم. بعد از مشخص شدن ریسک معاملات وارد بازار می‌شویم. اما چرا می‌خواهیم به جای یک سیگنال از سبدی از سیگنال استفاده کنیم؟ چون سیگنال‌ها همیشه درست عمل نمی‌کنند. برخی فورا عمل می‌کنند و برخی شاید به زمان بیشتری نیاز داشته باشند. برخی از سیگنال‌ها می‌توانند حرکت سریعی را به راه بیندازند و برخی دیگر شاید حرکات آرام و کُندی داشته باشند. ما می‌خواهیم از تمامی سیگنال‌هایی که شکار کرده‌ایم استفاده کنیم.

چند جفت ارز را برای تحلیل و معامله انتخاب کنید. چرا معامله‌گران تازه‌کار فقط به یک جفت ارز نگاه می‌کنند؟ معامله‌گران تازه‌کار با ابزارهای تکنیکال بازار را تحلیل می‌کنند و وارد بازار می‌شوند. در تحلیل تکنیکال محدودیتی وجود ندارد. شما اگر تحلیل تکنیکال بلد باشید می‌توانید هر چند جفت ارزی که دوست داشتید را تحلیل کنید.

سیگنال‌های تکنیکال هم در تمامی جفت ارزها و بدون توجه به شرایط بنیادی آن‌ها یکسان است. سیگنال پین بار می‌تواند در جفت ارز EURUSD یا GBPUSD صادر شود و در هر دو هم یک معنی داشته باشد. اگر شما هم جزو افرادی هستید که فقط به یک جفت ارز نگاه می‌کنید، سعی کنید از این به بعد چند جفت ارز را هم‌زمان تحلیل کنید.

معمولاً جفت ارزهای EURUSD، GBPUSD، USDJPY، AUDUSD، NZDUSD، USDCHF و USDCAD گزینه‌های بهتری برای تحلیل و معامله هستند. همان‌طور که مشاهده می‌شود همیشه یک طرف این جفت ارزها دلار آمریکاست. این جفت ارزها بیشترین حجم معامله را دارند و این یعنی حجم معاملات بازار همیشه به قدری هست که از نوسانات غیر عادی بازار جلوگیری کند. این جفت ارزها برای تحلیل تکنیکال هم مناسب هستند. از آنجایی که از ارز های اصلی تشکیل شده‌اند، همیشه نوسانات خوبی هم دارند. سعی کنید حداقل چهار جفت ارز انتخاب کنید. اگر توانستید همه آن‌ها را بررسی کنید و حتی قیمت اونس طلای جهانی را هم به آن‌ها اضافه کنید.

شما معامله‌گرید. معامله‌گر دو کار را باید با مهارت بالایی انجام می‌دهد: فرصت معاملاتی را پیدا کند و با مدیریت سرمایه از فرصت پیش آمده سود کند. معامله‌گر حرفه‌ای تنها با این فکر که فلان جفت ارز خوب نیست، فرصت‌های معاملاتی پیش روی خود را محدود نمی‌کند. پس اگر شما هم جزو افرادی هستید که در انتخاب جفت ارزها بر مبنای احساسات شخصی تصمیم می‌گیرید، بهتر است که هر چه سریع‌تر دیدگاه‌های خود را تغییر دهید. شما به عنوان معامله‌گر باید همواره فرصت‌های معاملاتی را شناسایی کنید و بهترین فرصت را برای معامله انتخاب کنید. در این مقاله ما به طور نمونه شش جفت ارز زیر را در نظر گرفته‌ایم:
EURUSD GBPUSD USDCAD AUDUSD NZDUSD USDJPY

فرصت‌های معاملاتی را تشخیص دهید و سبدی برای سیگنال‌ها تشکیل دهید

به شش نمودار چهارساعته زیر نگاه کنید. آخرین فرصت‌های معاملاتی که در نمودارهای چهارساعته مشاهده شده‌اند را علامت زده‌ایم. ما در این بخش به مسائل تحلیلی وارد نمی‌شویم و فرض می‌کنیم که معامله‌گر در زمان مناسب بازار را تحلیل کرده و با صدور سیگنال، آن را سریعاً شکار کرده است.
همان‌طور که مشاهده می‌کنید از شش جفت ارزی که بررسی می‌کنیم، فقط یک جفت ارز فرصت معاملاتی نداشته است. بقیه پنج مورد سیگنال معاملاتی خوبی را صادر کرده‌اند. اینکه دلیل بنیادی سیگنال‌های معاملاتی چیست مهم نیست. چیزی که مهم است، سیگنال‌های معاملاتی است که صادر شده‌اند. در این جا نکته مهمی وجود دارد که باید به دقت به آن توجه کنید. کدام سیگنال فرصت بهتری برای معامله داشت؟

نمودار چهارساعته یورو دلار آمریکا EURUSD
نمودار چهارساعته یورو دلار آمریکا EURUSD
نمودار چهارساعته پوند انگلستان دلار آمریکا GBPUSD
نمودار چهارساعته پوند انگلستان دلار آمریکا GBPUSD
نمودار چهارساعته دلار نیوزیلند دلار آمریکا NZDUSD
نمودار چهارساعته دلار نیوزیلند دلار آمریکا NZDUSD
نمودار چهارساعته دلار آمریکا دلار کانادا USDCAD
نمودار چهارساعته دلار آمریکا دلار کانادا USDCAD
نمودار چهارساعته دلار آمریکا ین ژاپن USDJPY
نمودار چهارساعته دلار آمریکا ین ژاپن USDJPY
نمودار چهارساعته دلار استرالیا دلار آمریکا AUDUSD
نمودار چهارساعته دلار استرالیا دلار آمریکا AUDUSD

در نمودارهای EURUSD، GBPUSD و USDJPY بعد از ظاهر شدن سیگنال پین بار، بازار در چهار ساعت بعد از آن حرکت کرده است. اما در نمودارهای NZDUSD و AUDUSD بعد از ظاهر شدن سیگنال بازار بیش از چهار ساعته زمان لازم داشت تا حرکت کند. تقریباً در NZDUSD سیگنال بعد از ۴ کندل چهارساعته عمل کرده و در نمودار AUDUSD هم سیگنال خرید تا چهار ساعت عمل نکرده است.

در USDCAD هم اصلاً سیگنالی برای ورود به معامله صادر نشده است. دقت کنید که ما در حال بررسی گذشته هستیم و سیگنال در زمان حال صادر نشده است. در زمان صدور سیگنال مشخص نیست که واقعاً سیگنال عمل می‌کند یا خیر و یا اصلاً چقدر زمان لازم است که سیگنال عمل کند.

به اندازه حرکت بازار بعد از عمل کردن سیگنال‌ها هم توجه کنید. در EURUSD بعد از عمل کردن سیگنال پین بار، بازار در عرض چهار ساعت تقریباً ۳۵ پیپ رشد کرده است. در GBPUSD اندازه حرکت بازار در چهار ساعت تقریباً ۱۴۷ پیپ بوده است. USDJPY تقریباً در همین مدت ۲۸ پیپ حرکت کرده است. در AUDUSD بعد از صادر شدن سیگنال خرید، بازار در عرض ۸ ساعت فقط ۲۵ پیپ حرکت کرده است. در NZDUSD بعد از صادر شدن سیگنال خرید، ۱۶ ساعت زمان برده تا سیگنال عمل کند و در عرض ۸ ساعت تنها ۳۰ پیپ حرکت کرده است. اندازه حرکت بازار را از قیمت بسته شدن پین بار تا اوج کندل بعدی حساب کرده‌ایم.

همان‌طور که ملاحظه می‌کنید ما پنج سیگنال معاملاتی خوب داشتیم. تمامی سیگنال‌های صادر شده هم پین بار بوده‌اند و به نوعی از دید تکنیکال یکسان هستند. اما میزان حرکت بازار و مدت زمانی که طول کشیده تا سیگنال‌ها عمل کنند، تفاوت دارند. کدام سیگنال برای ورود به معامله بهتر بود؟ سیگنال خرید GBPUSD؟ یا EURUSD؟

از دید بنیادی علت تشکیل این سیگنال‌ها کاملاً مشخص است. اما بازار در شرایط عادی به حد کافی پیچیده است. معامله‌گر نمی‌تواند تمامی مسائل بنیادی را زیر نظر بگیرد. در چنین شرایطی بهتر است که تنها به استراتژی تحلیل تکنیکال اعتماد کرد و با یک مدیریت سرمایه خوب از فرصت‌های به دست آمده استفاده کرد. ما نمی‌توانیم آینده سیگنال‌های معاملاتی را دقیق پیش‌بینی کنیم، ولی می‌توانیم بخشی از سرمایه خود را در این سیگنال‌ها سرمایه‌گذاری کنیم.

پارامترهای معامله را حساب کنید

برای آشنایی با نحوه پارامترهای معامله به مقالات قبلی ما نگاه کنید. در اینجا ما سریعاً با فرمول‌های ساده ریسک معاملات را محاسبه می‌کنیم و سپس با توجه به آستانه تحمل ریسک خود بهترین حجم معامله را برای سیگنال‌ها حساب می‌کنیم. این کار به ما کمک می‌کند تا ریسک معاملات را خودمان تعیین کنیم و در عین حال ترکیب دارایی خود را به گونه‌ای به تصویر بکشیم که از واقعیت دور نشویم.

یک: ارزش هر پیپ را محاسبه کنید.

فرمول محاسبه ارزش پیپ برای جفت ارزهای غیر ین:
عدد ۰٫۰۰۰۱ را بر نرخ برابری تقسیم کنید. نتیجه را در ۱۰۰ هزار ضرب کنید تا ارزش هر پیپ برای یک لات به دست آید. اگر ارز پایه جفت ارز دلار نیست، ارزش هر پیپ را باید به دلار تبدیل کنید.
فرمول محاسبه ارزش هر پیپ برای جفت ارزهای ین ژاپن:
عدد ۰٫۰۱ را بر نرخ برابری تقسیم کنید. عدد به دست آمده را به ۱۰۰ هزار ضرب کنید تا ارزش هر پیپ برای یک لات به دست آید. اگر ارز پایه جفت ارز دلار نیست، ارزش هر پیپ را باید به دلار تبدیل کنید.
ارزش هر پیپ EURUSD برای یک لات:

فرمول محاسبه ارزش پیپ برای EURUSD
فرمول محاسبه ارزش پیپ برای EURUSD

ارزش هر پیپ EURUSD برای یک لات برابر ۸٫۹۶ یورو است. از آنجایی که حساب ما دلاری است، باید این عدد به دلار تبدیل شود. پس ۸٫۹۶ را به نرخ برابری یورو به دلار ضرب می‌کنیم.

تبدیل ارزش پیپ به دلار
تبدیل ارزش پیپ به دلار

ارزش هر پیپ EURUSD برای معامله‌ای با حجم یک لات برابر ۱۰ دلار است.
محاسبه ارزش هر پیپ برای GBPUSD، NZDUSD و AUDUSD هم به همین روش است. ما در این جا نرخ برابری را قیمت بسته شدن پین بار در نظر گرفتیم.
ارزش هر پیپ USDJPY برای یک لات:

فرمول محاسبه ارزش پیپ برای ین
فرمول محاسبه ارزش پیپ برای ین

چون ارز پایه جفت ارز USDJPY دلار آمریکاست، ارزش هر پیپ هم بر اساس دلار به دست می‌آید.

دو: موجودی حساب، اهرم و آستانه تحمل ریسک را مشخص کنید.

موجودی حساب شما چقدر است و حاضرید چند درصد از آن را برای به دست آوردن سود به خطر بیندازید؟ حساب شما اگر ۱۰۰۰ دلار باشد و آستانه تحمل ریسک شما ۱۰ درصد، یعنی شما می‌توانید در معاملات خود تا ۱۰ درصد کل حساب ریسک کنید. این یعنی حد ضرر معامله یا مجموع معاملات نباید بیشتر از ۱۰ درصد باشد. در این جا معامله‌گر حتماً باید به اهرم حساب هم توجه کند. اهرم حساب برای تعیین حجم معاملات و ریسک آن‌ها ضروری است. در این مثال ما فرض می‌کنیم که اهرم حساب یک به صد است.

سه: ریسک معاملات را به طور جداگانه محاسبه کنید.

در مرحله اول ارزش هر پیپ را برای یک لات معامله محاسبه کردیم. حال باید حد ضرر معاملات را به دلار حساب کنیم.

جدول پارامتر های معامله
جدول پارامتر های معامله

ریسک معاملات برای یک لات (۱۰۰ هزار واحد ارز پایه) و ۰٫۱ دهم لات (۱۰ هزار واحد ارز پایه) محاسبه شده است. به طور مثال ریسک معامله EURUSD برای ۰٫۱ لات برابر ۲۶ دلار است. یعنی اگر معامله با ضرر بسته شود، حداکثر زیان ممکن ۲۶ دلار خواهد بود.

همچنین در آخرین ستون جدول نسبت حد سود به حد ضرر هم محاسبه شده است. این نسبت برای سیگنال AUDUSD پنج است! یعنی به ازای هر ۱۰ دلاری که ریسک می‌کنیم، انتظار ۵۰ دلار سود را داریم. اما اگر به نمودار چهارساعته توجه کنید، دلار استرالیا و دلار نیوزیلند کمترین حرکت را نسبت به سایر سیگنال‌ها ثبت کرده‌اند. شاید این حرکات ادامه یابند و بازار به حد سودهای مشخص شده برسد، اما در این جا ما فرض می‌کنیم که معاملات بعد از یک یا دو کندل بعد پین بار بسته شده‌اند.

چهار: با توجه به آستانه تحمل ریسک، بهترین حجم معامله را برای سیگنال‌ها انتخاب کنید.

اگر آستانه تحمل ریسک شما ۱۰ درصد است، پس باید ۱۰ درصد سرمایه را بین سیگنال‌ها تقسیم کنید. اگر حساب شما ۱۰۰۰ دلاری است، پس تنها می‌توانید ۱۰۰ دلار ریسک کنید. یعنی مجموع حد ضرر معاملات باید ۱۰۰ دلار باشد. اهرم استفاده شده یک به صد است.

مارجین لازم برای سیگنال ها
مارجین لازم برای سیگنال ها

طبق جدول بالا اگر برای هر کدام از جفت ارزها یک معامله ۰٫۱ لات باز کنید، در مجموع ۴۸۰٫۴۶ دلار از موجودی حساب شما بلوکه خواهد شد. این یعنی ۵۱۹٫۵۴ دلار از حساب آزاد خواهد بود. در کنار این مجموع ریسک معاملات (حد ضرر) نیز برابر ۱۲۹٫۸ دلار است، یعنی ۱۲٫۹۸ درصد کل حساب. یعنی اگر تمام معاملات در ضرر بسته شوند، موجودی حساب شما ۱۲۹٫۸ دلار کم خواهد شد. از آنجایی که آستانه تحمل ریسک شما ۱۰ درصد در نظر گرفته شده، باید از برخی سیگنال‌ها صرف نظر کنید تا مجموع ریسک معاملات به زیر ۱۰ درصد برسد.

پنج: نتیجه سبد سیگنال معاملاتی را ارزیابی کنید.

فرض کنید ما از پنج سیگنال صادر شده، سیگنال‌های NZDUSD و AUDUSD را به خاطر تأخیر در فعال شدن سیگنال‌ها در نظر نگرفته‌ایم، تا ریسک کل معاملات هم به ۱۰ درصد (آستانه تحمل ریسک) برسد. اگر به نمودارها دقت کنید، جفت ارزهای EURUSD و GBPUSD به حد سود اول رسیده‌اند و USDJPY هنوز به حد سود نرسیده، اما در سود است.
این یعنی شما می‌توانید دو معامله خود را در EURUSD و GBPUSD ببندید.

این یعنی ریسک ۲۶ دلاری یورو (۲٫۶ درصد) و ریسک ۴۵ دلاری پوند (۴٫۵ درصد) از بین رفته‌اند. موجودی حساب به خاطر سود این دو معامله تقریباً ۱۴۰ پیپ (۱۴ درصد حساب) افزایش یافته و در عین حال مارجین های بلوکه شده هم آزاد شدند. این یعنی ریسک ۷٫۱ درصدی معاملات از بین رفته است و حساب شما تنها با ۲۸٫۸ دلار یا ۲٫۸۸ درصد ریسک مواجه است. این ریسک همان ریسک معامله USDJPY است. شما دوباره می‌توانید به دنبال فرصت معامله باشید و به اندازه ۷ درصد دیگر هم ریسک کنید!

جمع‌بندی

معامله‌گران تازه‌کار فکر می‌کنند مشکل اصلی آن‌ها ضعف در تحلیل بازار است. به همین دلیل بیشتر بر مهارت‌های تحلیلی خود تمرکز می‌کنند. دیده شده که معامله‌گران تازه‌کار فقط با یک جفت ارز کار می‌کنند. حجمی که برای معاملات انتخاب می‌کنند برای تمامی سیگنال‌ها یکسان است و حد ضرر برای آن‌ها معنایی ندارد. این دسته از معامله‌گران حتی حاضر نیستند برای خود فرصتی دوباره بدهند. این همه محدودیت برای چیست؟ ما در چهار مقاله اخیر سعی کردیم این حقیقت را برای معامله‌گران روشن کنیم که بزرگ‌ترین دشمن آن‌ها نه ضعف تحلیل بلکه ضعف مدیریت ریسک است. هر معامله‌گری این حق را دارد که ریسک معامله را خودش تعیین کند.

معامله‌گری که با تحلیل تکنیکال کار می‌کند، تنها به نمودار قیمتی نیاز دارد. پس چرا برخی از معامله‌گران آماتور بین جفت ارزها تفاوت قائل می‌شوند؟ چرا فرصت‌های معاملاتی را برای خود محدود می‌کنند؟ چهار مقاله محاسبه پارامترهای معامله را دوباره بخوانید. سعی کنید به این نتیجه برسید که ریسک را می‌توان به طور دقیق تعیین کرد. ریسک را می‌توان بین چند سیگنال تقسیم کرد. نیازی نیست تمام موجودی حساب به خاطر یک معامله به خطر بیفتد. اگر معاملات با ضرر بسته شد و ۱۰ درصد حساب سوخت، ۹۰ درصد آن هنوز باقی است تا زیان‌ها را بتوان جبران کرد. همیشه باید برای جبران ضررها به خود فرصت دهید.

پنج تست ضروری و لازم برای ورود به معامله

فرقی ندارد که در کدام بازار معامله می‌کنید. فارکس باشد یا سهام، کامودیتی باشد یا رمزارز. هر لحظه که بازار شروع به کار می‌کند، فرصتی برای معامله ایجاد می‌شود. با این حال هر فرصت معاملاتی، شانس موفقیت متفاوتی دارد. در بخش از مقاله می‌خواهیم با پنج قدم ساده، مشخص کنیم که در این دنیای سیگنال‌ها، کدام فرصت برای کسب سود شانس بیشتری دارد و آگاهانه وارد معاملات شویم.


مرحله اول: ستاپ معامله


ستاپ، وضعیت ابتدایی بازار است، که شما را به فکر معامله می‌اندازد. به طور مثال اگر شما معامله‌گر پیرو روندی باشید، وجود روند همان ستاپ معاملاتی است. برنامه معاملاتی شما بایستی مشخص کند که روند قابل معامله‌ای در بازار دیده می‌شود یا خیر؟ همین تست باعث می‌شود تا تنها زمانی معامله کنید که ستاپ معاملاتی وجود داشته باشد. به طور مثال اگر روندی نبود، به معامله هم فکر نخواهید کرد. ستاپ معاملاتی همان بهانه‌ای است برای معامله کردن. اگر بهانه‌ای نیست، نباید حتی به معامله فکر کنید!

حد سود حد ضرر دوره مقدماتی آموزش آنلاین فارکس
ستاپ معاملاتی برای معامله گر پیرو روندی همن تشکیل خط روند است. یعنی معامله گر با دیدن خط روندی و رسیدن قیمت به خط روند صعودی به معامله خرید فکر می کند. در نمودار بالایی، شکست خط روندی می تواند ستاپی برای معامله گر دیگری باشد که مدت ها منتظر شکست خط روند بوده است!


مرحله دوم: سیگنال یا تریگر معامله


حتی اگر ستاپ معاملاتی هم وجود داشته باشد، باز هم بایستی رویداد خاص و مشخصی اتفاق بیفتد. رویدادی که زمان ورود به معامله را مشخص می‌کند. فرض کنید ستاپ معامله همان وجود روند در بازار باشد. در روند صعودی، قیمت به مرور افزایش می‌یابد. پس ورود به معامله خرید منطقی است. اما در روند صعودی جاهایی وجود دارند که فرصت بهتری برای خرید فراهم می‌کنند.
برخی از معامله گران پیرو روندی ترجیح می‌دهند که با خروج بازار از یک فاز خنثی وارد معامله خرید شوند. در این صورت سیگنال معامله می‌تواند شکست سقف فاز خنثی باشد. شاید برخی درگیر منتظر پولبک بازار به خط روندی یا میانگین متحرک بمانند و سپس با تشکیل سیگنال‌های خاص مثل سیگنال پین بار وارد بازار شوند. پس بعد از تشکیل ستاپ معاملاتی، بایستی به دنبال سیگنال یا تریگر بگردید، تا بهترین محل برای ورود به معامله مشخص شود.

مرحله سوم: دستور حد ضرر را تعریف کنید!


وجود ستاپ و سیگنال معاملاتی برای موفقیت معامله کافی نیست. هر معامله‌ای ریسک دارد و باید این ریسک را مدیریت کرد. راه‌های مختلفی برای تعیین مکان حد ضرر وجود دارد. در هر صورت اگر به فکر معامله هستید و سیگنال هم صادر شده، بایستی هر چه سریع‌تر ریسک معامله یا همان حد ضرر را مشخص و تعریف کنید.

مرحله چهارم: حد سود را تعریف کنید!


در این مرحله شما به معامله فکر می‌کنید، چون ستاپ آن تشکیل شده است. سیگنال هم در بازار ظاهر شده و به همین دلیل نقطه ورود به معامله مشخص است. ریسک معامله را هم به کمک حد ضرر مشخص کرده‌اید. حال باید به بازدهی یا حد سود معامله فکر کنید.
پرافیت تارگت یا حد سود به طور تصادفی انتخاب نمی‌شود! یا بایستی از تحلیل تکنیکال برای این کار استفاده کنید و یا بایستی از حد ضرر تریلینگ یا متحرک استفاده کنید. وقتی از حد ضرر متحرک استفاده می‌کنید، به این معنی است که به معامله اجازه می‌دهید تا جایی که امکان دارد حرکت کند. پا به پای قیمت، حد ضرر هم حرکت خواهد کرد و در نقطه‌ای از زمان، حد ضرر وارد محدوده بازدهی خواهد شد. در این صورت زمانی که حد ضرر فعال شد، معامله با سود بسته خواهد شد.

مرحله پنجم: نسبت ریسک به ریوارد


حتی اگر همه شرایط برای ورود به معامله فراهم باشد، بایستی باز هم به آمار توجه کنید! شما تنها با یک معامله کارتان در بازار تمام نمی‌شود! باید به معاملات متوالی و پی در پی در بازار ادامه دهید. شاید در روز یک معامله و یا شاید هر ماه یک معامله بزنید. در هر صورت باز هم بعد از این معامله، معامله دیگری در راه خواهد بود. پس اگر قرار بود در معامله‌ای سود کنید، باید سود شما به گونه‌ای باشد که زیان‌های قبلی یا آتی را هم پوشش دهد! تا برآیند معاملات مثبت بماند. یعنی نسبت ریسک به یوارد معامله منطقی باشد!
توصیه می‌شود که تنها به معاملاتی فکر کنید که حد سود آن حداقل دو برابر حد ضرر باشد. یعنی ریوارد یا بازدهی معاملاتی دو برابر ریسک یا حد ضرر باشد. اگر حد سود کوچک‌تر از دو برابر حد ضرر بود، از ورود به معامله خودداری کنید!